تاریخ
 
No Image
تاریخ پيوند ثابت

سؤال: طلحه که بود؟

جواب: «طلحه» از طایفه قریش است. پدرش عبیدالله بن عثمان و از پیشگامان در اسلام بود و در جنگهاى اسلامى شرکت داشت، ولى در جنگ «بدر» نبود گویا براى مأموریتى از سوى پیامبر (صلى الله علیه وآله وسلم) به شام رفته بود و لذا هنگامى که بازگشت سهم خود را از غنائم بدر مطالبه کرد.
رسول خدا (صلى الله علیه وآله وسلم) به او فرمود: «لَکَ سَهْمُکَ وَ أَجْرُکَ»; (تو هم سهمى در غنائم دارى و هم سهمى در پاداش). مى گویند: هنگامى که «طلحه» و «زبیر» ایمان آوردند، پیامبر(صلى الله علیه وآله وسلم) در مکه پیمان برادرى میان آنها برقرار ساخت، ولى بعد از هجرت پیمان برادرى طلحه را با «ابو ایّوب» برقرار کرد. از پسرش نقل شده که: پیامبر (صلى الله علیه وآله وسلم) مرا در روز احد «طلحةُ الخیر نامید». حمایت او از رسول الله (صلى الله علیه وآله وسلم) در جنگهاى اسلامى، جاى تردید نیست.
ولى از آنجا که او مرد جاه طلبى بود، بعد از پیامبر (صلى الله علیه وآله وسلم) تغییر چهره داد و به راه دیگرى افتاد و در عصر پیامبر (صلى الله علیه وآله وسلم) نیز گاهى کلمات نامناسبى ـ که ناشى از جاه طلبى او بود ـ از وى شنیده شد، از جمله طبق روایت دُرّ المنثور طلحه مى گفت: محمد (صلى الله علیه وآله وسلم) دستور مى دهد دختر عموها در برابر ما حجاب داشته باشند، ولى با زنان بعد از جدا شدن از ما ازدواج مى کند. به یقین هرگاه از جهان چشم بپوشد ما با زنان او ازدواج خواهیم کرد».
اینجا بود که آیه: «وَ لا أَنْ تَنْکِحُوا أَزْواجَهُ مِنْ بَعْدِهِ أَبَداً إِنَّ ذالِکُم کانَ عِنْدَ اللهِ عَظِیماً»؛ (هرگز همسران او را بعد از او به همسرى خود درآورید که (گناه) این کار نزد خدا بزرگ است!) "تحریم ازدواج با زنان پیامبر (ص) بعد از وفات پیامبر(ص)"، نازل شد.(1)
فخر رازى در تفسیر خود در سبب نزول آیه فوق مى گوید که یکى از مردم ـ مى گویند طلحه بوده است ـ گفت: «اگر بعد از پیامبر زنده بمانم همسرش عایشه را به نکاح خود در مى آورم.» در این هنگام، آیه تحریم ازدواج با زنان پیامبر(ص) بعد از رحلت او، نازل شد.(2)
در داستان «شوراى عمر» نیز مى خوانیم که او رو به سوى طلحه کرد و گفت: «بگویم یا نگویم؟». طلحه گفت: «بگو! تو هرگز سخن خوبى نخواهى گفت.» عمر گفت: «پیامبر از دنیا رفت در حالى که به خاطر آن سخنى که هنگام نزول آیه حجاب گفتى، بر تو خشگمین بود.» (منظور، جمله اى است که در بالا آمد).(3)
به هر حال او از کسانى بود که شدیداً با عثمان مخالف بود، بر ضدّ او آتش افروزى کرد. به همین دلیل «مروان» او را از قاتلان «عثمان» مى دانست و در جنگ «جمل» ـ که هر دو در لشکر «عایشه» بودند ـ مروان طلحه را نشانه گیرى کرد و با یک تیر او را مجروح کرد و سپس مرد. مروان گفت: «من انتقام خون عثمان را از طلحه گرفتم.»
همان جاه طلبى سبب شد که آتش جنگ بر ضدّ امیرمؤمنان على (علیه السلام)بیفروزد و جنگ جمل را به راه بیندازد و سبب ریختن خون گروه عظیمى از مسلمانان گردد و سرانجام به هدف خود که رسیدن به مقام خلافت بود نرسید، و چنانکه گفتیم در جنگ جمل کشته شد.
بعضى نیز گفته اند که امیرمؤمنان على (علیه السلام) قبل از شروع جنگ جمل سخنانى براى او بیان کرد و او پشیمان شد و از جنگ کناره گیرى کرد، ولى با تیر مروان کشته شد.
امّا خطبه31 نهج البلاغه نشان مى دهد که این سخن درست نیست; چرا که امام(ع) رو به ابن عباس کرده، مى فرماید:
«با طلحه ملاقات نکن! که اگر با او رو به رو شوى، او را مانند گاوى خواهى دید که شاخهایش در اطراف گوشهایش پیچ خورده باشد، مردى سرکش و خیره سر و انعطاف ناپذیر است»; (لاتَلْقَیَنَّ طَلْحَةَ فَإِنَّکَ إِنْ تَلْقَهُ تَجِدْهُ کَالثَّوْرِ عَاقِصاً(4) قَرْنَهُ)
«او مردى است که بر مرکب سرکش (هوا و هوس) سوار مى شود و مى گوید: مرکب رام و راهوارى است»; (یَرْکَبُ الصَّعْبَ وَ یَقُولُ هُوَ الذَّلُولُ).
تشبیه طلحه به گاوى که شاخش پیچ خورده است، یا اشاره به طغیان و سرکشى او است، یا عبارت دیگرى از جمله اخیر است که او به خاطر هواپرستى، گوش شنوا در برابر حق ندارد.
در حقیقت امام در این چند جمله روانکاوى دقیقى نسبت به طلحه انجام داده و یأس از نفوذ سخن در او را درباره صلح و بازگشت از جنگ بدین وسیله ابراز کرده است.
در روایتى آمده است که بعد از پایان جنگ، امام على(علیه السلام) از کنار کشته او گذشت و فرمود: «این همان کسى است که بیعت مرا شکست و آتش فتنه را در امّت اسلامى روشن ساخت و مردم را براى کشتن من و خاندانم دعوت کرد. او را بلند کنید و بنشانید!» چنین کردند. امام (علیه السلام) رو به جنازه او کرده فرمود: «اى طلحه! من آنچه را که خداوند وعده داده بود بر حق یافتم، تو چطور؟» سپس فرمود: «او را بخوابانید!» و حرکت کرد.
بعضى از همراهان عرض کردند: اى امیرمؤمنان! آیا با طلحه بعد از مرگ او صحبت مى کنى؟ فرمود: «به خدا سوگند! او سخن مرا شنید. همان گونه که بدنهاى بى جان کفارِ مکه ـ که بعد از جنگ بدر در چاهى افکنده شده بودند ـ سخنان رسول خدا(صلى الله علیه وآله وسلم) را شنیدند».(5)
در اینجا این سؤال پیش مى آید که پیامبر اکرم (صلى الله علیه وآله وسلم) گاهى از طلحه تعریف فرموده: و حتّى به عقیده بعضى او جزء ده نفرى بود که پیامبر (صلى الله علیه وآله وسلم) بشارت بهشت به آنها داده بود(عشرة مبشرة)، چگونه ممکن است چنین سخنانى در حقّ او صحیح باشد؟
در جواب مى گوییم به فرض که چنین چیزى صحیح باشد، انسان مى تواند در سنین مختلف زندگى خود شایستگى هاى گوناگونى داشته باشد و یک روز در صف حق باشد و بهشت بر او واجب گردد و روز دیگر از آن صف خارج شود و در صفِ باطل قرار گیرد و مورد غضب خداوند واقع شود.
در تاریخ اسلام بسیار بودند کسانى که در طول عمر خود تغییر چهره دادند و از صفوف حق به باطل یا از صفوف باطل به حق گرویدند. وگرنه چه کسى مى تواند بگوید کسى که آتش جنگ جمل را ضد امام و پیشواى خود ـ که همه او را به رهبرى پذیرفته اند ـ برافروخته و سبب ریختن این همه خون شد آدم خوب و اهل نجات باشد؟ این سخن با کدام منطق سازگار است؟
شاهد این سخن این که قرآن مجید درباره پیشگامان در اسلام اعم از مهاجران و انصار و نیز تابعان در سوره توبه وعده بهشت مى دهد و مى فرماید:
«وَ السّابِقُونَ الاَْوَّلُونَ مِنَ الْمُهاجِرینَ وَ الاَْنْصارِ وَ الَّذینَ اتّبَعُوهُمْ بِإِحسان رَضِىَ اللهُ عَنْهُمْ وَ رَضُوا عَنْهُ وَ أَعَدَّلَهُمْ جَنّات تَجْرِى تَحْتَهَا الاْنْهارُ خالِدینَ فِیها أَبَداً ذالِکَ الْفَوْزُ الْعَظِیمُ»؛ (پیشگامان نخستین، از مهاجران و انصار و آنها که به نیکى از آنها پیروى کردند، خداوند از آنها خشنود و آنها (نیز) از او خشنود شدند و باغهایى از بهشت براى آنها فراهم کرده که نهرها از زیرش جریان دارد. جاودانه در آن خواهند ماند و این است پیروزى بزرگ).(6)
این آیه شامل تمام مهاجران و انصار مى شود، در حالى که مى دانیم بعضى از آنها مانند عبدالله ابن ابى سرح،(7) و ثعلبة ابن حاطب انصارى،(8) از راه راست منحرف شدند و مغضوب خدا و پیغمبر گشتند، در حالى که در آغاز در صف اصحاب پیامبر و جزء مهاجران و یا انصار بودند و نیز مى دانیم که گروهى از منافقان ـ که قرآن مجید شدیدترین حملات را به آنها دارد ـ جزو اصحاب بودند.
بر این اساس جاى شک نیست که صحابه پیامبر را نیز باید بر مقیاس اعمالشان تا پایان عمر سنجید و درباره آنها قضاوت کرد وگرنه گرفتار تناقضهایى مى شویم که براى آنها هیچ پاسخى نمى توان یافت.



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:






نوشته: m.r در: یک شنبه 16 بهمن 1390برچسب:,

|

 
آرشيو مطالب پيشين:
 

No Image
No Image No Image No Image
 
 
 

درباره ما


    به وبلاگ من خوش آمدید

لينك دوستان

< Html />

    ورود اعضا:

    نام :
    وب :
    پیام :
    2+2=:
    (Refresh)

    خبرنامه وب سایت:





    آمار وب سایت:
     

    بازدید امروز : 9
    بازدید دیروز : 0
    بازدید هفته : 9
    بازدید ماه : 464
    بازدید کل : 160605
    تعداد مطالب : 121
    تعداد نظرات : 15
    تعداد آنلاین : 1

توضيحات

No Image No Image