No Image
آیه اکمال دین پيوند ثابت

سؤال: مقصود از اکمال دین در آیه «اکمال» چیست؟

جواب: در این که مقصود از «اکمال دین» در آیه مورد بحث چیست، سه نظریه مطرح شده است:
1 ـ منظور از «دین»، قوانین و احکام شرع است; یعنى در آن روز قوانین اسلام کامل شد، و پس از آن دیگر در اسلام خلأ قانونى وجود ندارد.
در پاسخ باید گفت: اگر مقصود از اکمال دین، اکمال تشریعى بود، باید بعد از نزول آیه حکمى بر پیامبر(صلى الله علیه وآله) نازل نمى گشت، با این که مطابق روایات بسیار آیه «کلاله» و آیه «ربا» و برخى دیگر از احکام بعد از آن روز بر پیامبر(صلى الله علیه وآله) نازل شد.
طبرى از براء بن عازب نقل مى کند که آخرین آیه اى که بر پیامبر(صلى الله علیه وآله) نازل شد آیه: ( 
یَسْتَفْتُونَکَ قُلِ اللهُ یُفْتِیکُمْ فِى الْکَلالَةِ)(1) است.
ابو حیان اندلسى مى گوید: «بعد از این آیه ـ آیه اکمال ـ آیات بسیارى; از قبیل آیات ربا و آیات کلاله و دیگر آیات بر پیامبر(صلى الله علیه وآله) نازل شد.»
2 ـ برخى معتقدند که منظور از دین در آیه «اکمال»، حجّ است; یعنى در آن روز خاص و با شکوه، خداوند حجّ شما را کامل کرد.
در پاسخ باید گفت: اوّلا: حجّ جزئى از دین است نه تمام آن و حمل کل بر جزء بدون قرینه جائز نیست و این حمل در اینجا خلاف ظاهر است.
ثانیاً: این توجیه با ظاهر کلمه «الیوم» سازگارى ندارد; زیرا مقصود از «الیوم» ظرف زمان حاضر و همان زمان نزول و ابلاغ آیه مى باشد و مى دانیم که بسیارى از روایات، شأن نزول آیه را در هجدهم ذى الحجة یعنى بعد از ایّام مناسک حجّ دانسته اند.
3 ـ مقصود از «اکمال دین» کامل شدن ارکان آن  توسط ولایت و امامت امیر المؤمنین است; زیرا با ادامه نبوّت از مسیر امامت است که دین به قله کمال خود خواهد رسید و مؤید این سخن روایات بسیارى است که شأن نزول آیه شریفه را در مورد ابلاغ ولایت امیرمومنان(علیه السلام)دانسته اند.(2)

 


ادامه اين مطلب را بخوانيد...

نوشته: m.r در: شنبه 10 تير 1391برچسب:,

|

 
آیه اکمال پيوند ثابت

آیا آیه اکمال دین دلالت بر ولایت و خلافت حضرت على(علیه السلام) دارد؟

جواب: در روایات فراوانى که از طرق معروف اهل تسنن و شیعه نقل شده، صریحاً این مطلب آمده است که: آیه شریفه (الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دینَکُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتی وَ رَضیتُ لَکُمُ الإِسْلامَ دیناً)، در روز غدیر خم و به دنبال ابلاغ ولایت على(علیه السلام) نازل گردید، از جمله:
1 ـ دانشمند معروف سنّى «ابن جریر طبرى» در کتاب «ولایت» از «زید بن ارقم»صحابى معروف، نقل مى کند که: این آیه در روز «غدیر خم» درباره على(علیه السلام)نازل گردید.
2 ـ «حافظ ابو نعیم اصفهانى» در کتاب
«ما نزل من القرآن فى عَلىّ(علیه السلام)» از «ابو سعید خدرى» (صحابى معروف) نقل کرده که: پیامبر(صلى الله علیه وآله) در غدیر خم، على(علیه السلام) را به عنوان ولایت، به مردم معرفى کرد و مردم متفرق نشده بودند تا این که آیه (اَلْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ...) نازل شد.
در این موقع پیامبر(صلى الله علیه وآله) فرمود:
اَللّهُ أَکْبَرُ عَلى اِکْمالِ الدِّیْنِ وَ اِتْمامِ النِّعْمَةِ وَ رَضِىَ الرَّبِّ بِرِسالَتِى وَ بِالْوِلایَةِ لِعَلِىٍّ7 مِنْ بَعْدِى، ثُمَّ قالَ: مَنْ کُنْتُ مَوْلاهُ فَعَلِىٌّ مَوْلاهُ اَللّهُمَّ والِ مَنْ والاهُ وَ عادِ مَنْ عاداهُ وَ انْصُرْ مَنْ نَصَرَهُ وَ اخْذُلْ مَنْ خَذَلَهُ:
«اللّه اکبر بر تکمیل دین و اتمام نعمت پروردگار و خشنودى خداوند از رسالت من و ولایت على(علیه السلام) بعد از من، سپس فرمود: هر کس من مولاى اویم على(علیه السلام)مولاى او است، خداوندا! آن کس که او را دوست بدارد دوست بدار، و آن کس که او را دشمن دارد، دشمن بدار، هر کس او را یارى کند یارى کن، و هر کس دست از یاریش بر دارد دست از یارى او بردار».
3 ـ «خطیب بغدادى»، در تاریخ خود از «ابو هریره» از پیامبر(صلى الله علیه وآله) چنین نقل کرده که: بعد از جریان غدیر خم و پیمان ولایت على(علیه السلام) و گفتار عمر بن خطاب:
«بَخٍّ بَخٍّ یَا بْنَ أَبِى طالِب أَصْبَحْتَ مَوْلاىَ وَ مَوْلى کُلِّ مُسْلِم» آیه (اَلْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِیْنُکُمْ)نازل گردید.(1)
در کتاب «احقاق الحق»، از جلد دوم تفسیر «ابن کثیر»، صفحه 14 و از «مناقب خوارزمى»، صفحه 47 نزول این آیه را درباره داستان غدیر از پیغمبر اکرم(صلى الله علیه وآله) نقل کرده است.(2)
در تفسیر «برهان» و «نور الثقلین» نیز ده روایت از طرق مختلف نقل شده که این آیه درباره على(علیه السلام) یا روز «غدیر خم» نازل گردیده، که نقل همه آنها نیازمند به رساله جداگانه است.(3)
مرحوم «علامه سیّد شرف الدین» در کتاب «المراجعات» چنین مى گوید: «نزول این آیه را در روز غدیر در روایات صحیحى که از امام باقر(علیه السلام) و امام صادق(علیه السلام) نقل شده، ذکر گردیده و اهل سنت، شش حدیث با اسناد مختلف از پیامبر(صلى الله علیه وآله)در این زمینه نقل کرده اند که صراحت در نزول آیه در این جریان دارد».(4)
از آنچه در بالا گفتیم روشن مى شود: اخبارى که نزول آیه فوق را در جریان غدیر بیان کرده، در ردیف خبر واحد نیست که بتوان با تضعیف بعضى اسناد آن، آنها را نادیده گرفت.
بلکه اخبارى است که اگر متواتر نباشد لااقل مستفیض است، و در منابع معروف اسلامى نقل شده است.(5) در بین منابع اهل تسنن مى توان به این موارد اشاره کرد:
ابن عساکر در تاریخ دمشق، ابن مغازلى شافعى در مناقب على بن ابیطالب، سیوطى در اتقان، جلد 1، خوارزمى حنفى در مناقب، سبط بن الجوزى در تذکرة الخواص، ابن کثیر در تفسیرش، جلد 2، آلوسى در روح المعانى، جلد6، ابن کثیر دمشقى در البدایة و النهایة، جلد 3، سیوطى در تفسیر الدر المنثور، جلد 3، قندوزى حنفى در ینابیع الموده، حسکانى حنفى در شواهد التنزیل، جلد 1.(6)

ادامه در ادامه مطلب
 


ادامه اين مطلب را بخوانيد...

نوشته: m.r در: پنج شنبه 8 تير 1391برچسب:,

|

 
آیه اولی الامر پيوند ثابت

 

سؤال: چرا شیعه «اولى الأمر» در آیه مبارکه «یا أَیُّها الّذینَ آمَنُوا أَطیعُوا اللّهَ وَ أَطیعُوا الرَّسُول و أُولى الأَمْرِ مِنْکُمْ»[1] را به افراد خاص تفسیر می کند؟!
جواب: در این که مقصود از «اولى الامر» چیست، دو نظر وجود دارد: 
1. مقصود، فرماندهان سپاه اسلام است.
2. منظور، علما و دانشمندان است.
گروهى به خاطر ظاهر لفظ «الامر» که به «فرمان» تفسیر مى شود، به معنى اوّل گرویده و مى گویند: مقصود فرماندهان نظامى است؛ در حالى که این تفسیر از دو نظر صحیح نیست:
1. اوّلًا احتمال دارد لفظ «الأمر» به معنى «شأن و منزلت» باشد که در این صورت با تفسیر دوم کاملًا سازگار خواهد بود.
2. آیه مورد بحث، زمینه ساز آیه بعدى است که متن و ترجمه آن را بعداً مى آوریم و شأن نزول آن، با تفسیر نخست سازگار نیست، بلکه قول دوم را تأیید مى کند.
مفسران درباره شأن نزول آن مى گویند: فردى به ظاهر مسلمان با یک مرد یهودى بر سر موضوعى اختلاف پیدا کردند، فرد یهودى گفت: موضوع را نزد «محمد» ببریم، زیرا او مى دانست که وى رشوه نمى پذیرد، امّا آن مرد به ظاهر مسلمان (منافق) گفت: حَکَم میان من و شما کعب بن الاشرف یهودى باشد، زیرا مى دانست که او رشوه مى گیرد و به نفع رشوه دهنده داورى مى کند.[2]
در این ماجرا آیه اولى الامر و آیه پس از آن نازل گردید. متن این دو آیه چنین است:
«یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا أَطِیعُوا اللَّهَ وَ أَطِیعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِی الْأَمْرِ مِنْکُمْ فَإِنْ تَنازَعْتُمْ فِی شَیْ‏ءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللَّهِ وَ الرَّسُولِ إِنْ کُنْتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ الْیَوْمِ الْآخِرِ ذلِکَ خَیْرٌ وَ أَحْسَنُ تَأْوِیلًا».
«اى کسانى که ایمان آورده اید اطاعت کنید خدا را، اطاعت کنید پیامبر خدا را و اولى الامر را، هرگاه در چیزى نزاع داشتید، آن را به خدا و پیامبر بازگردانید [از او داورى بطلبید] اگر به خدا و روز رستاخیز ایمان دارید، این کار براى شما بهتر و عاقبت و پایان آن نیکوتر است».
«أَ لَمْ تَرَ إِلَى الَّذِینَ یَزْعُمُونَ أَنَّهُمْ آمَنُوا بِما أُنْزِلَ إِلَیْکَ وَ ما أُنْزِلَ مِنْ قَبْلِکَ یُرِیدُونَ أَنْ یَتَحاکَمُوا إِلَى الطَّاغُوتِ وَ قَدْ أُمِرُوا أَنْ یَکْفُرُوا بِهِ وَ یُرِیدُ الشَّیْطانُ أَنْ یُضِلَّهُمْ ضَلالًا بَعِیداً».
«آیا ندیدى کسانى را که گمان مى کنند به آنچه [از کتابهاى آسمانى‏] بر تو و به آنچه پیش از تو نازل شده ایمان آورده اند ولى مى خواهند براى داورى به نزد طاغوت و حاکمان باطل گرا بروند با این که فرمان داده شده اند که به طاغوت کفر ورزند، اما شیطان مى خواهد آنها را گمراه کند و به بیراهه هاى دوردستى بیفکند».
با توجه به آنچه گفته شد، نظر دوم متعین است، زیرا مسائل قضائى مربوط به عالمان دینى است، نه فرماندهان. ولى سخن این جا است که آیا مقصود، همه علما و دانشمندان است یا گروه خاصى که خطا بر آنها راه ندارد، پاسخ این سؤال را مى توان از خود آیه استنباط کرد.
1. لفظ «أولى الامر» بر لفظ «الرسول» عطف شده، و عامل نصب در هر دو یک فعل است، چنان که فرمود: «أَطیعُوا الرسول واولى الامر منکم» واین حاکى است که معطوف (اولى الامر)، در مرحله قضاوت و داورى، قرین «رسول» است، یعنى همان طور که رسول اعظم (ص) در قضا و داورى دچار گناه و خطا نمى گردد، «اولى الامر» نیز از این جهت همانند او هستند. در این صورت مقصود، عالمانى خواهند بود که از گناه و خطا معصوم باشند.
2. آیه مورد بحث، اطاعت «اولى الامر» را مطلقا و بدون قید و شرط الزامى مى داند، بدون این که آن را محدود سازد و مثلًا بگوید: «اطاعت کنید، به شرط این که امر به گناه و خلاف شرع نکنند یا دچار اشتباه و خطا نشوند». از این الزام بى قید و شرط، استنباط مى شود که قضاوت و داورى آنان هیچ گاه بر خلاف شرع نبوده و آنان هرگز دچار اشتباه نمى شوند و لازمه آن، عصمت این گروه از هر نوع گناه و خطا است.
خدا اطاعت والدین را محدود ساخته و مى فرماید: «وَ وَصَّیْنَا الْإِنْسانَ بِوالِدَیْهِ حُسْناً وَ إِنْ جاهَداکَ لِتُشْرِکَ بِی ما لَیْسَ لَکَ بِهِ عِلْمٌ فَلا تُطِعْهُما».[3] «به انسان سفارش کردیم که به پدر و مادر نیکى کند و اگر [آن دو مشرک باشند و] تلاش کنند که براى من همتایى قائل شوى، در حالى که به آن علم ندارى، از آنها پیروى مکن».
اطاعت پدر و مادر در این آیه مطلق و بى قید و شرط نیست، در حالى که اطاعت «اولى الامر» در آیه مورد بحث کاملًا مطلق و فاقد هر نوع قید است.
از سوى دیگر، مى دانیم که اطاعت مخلوق در موردى که فرمان به خلاف شرع دهد، حرام است.
رسول گرامى (ص) مى فرماید: «لا طاعَةَ لِمَخْلُوق فِى مَعْصِیَةِ الْخالِق»[4]
«نباید اطاعت کرد مخلوق را در کارى که معصیت خالق باشد»

خوشبختانه مفاد این حدیث در قرآن نیز آمده است چنان که مى فرماید: «إِنَّ اللَّهَ لا یَأْمُرُ بِالْفَحْشاءِ».[5]
با توجه به این دو مطلب:
الف: اطاعت اولى الامر در آیه بدون قید و شرط لازم و واجب شمرده شده است.
ب: اطاعت شخصى آنگاه که بر خلاف شرع دستور دهد حرام است؛
نتیجه مى گیریم افرادى که قرآن از آنها به «اولى الامر» یاد مى کند، معصوم بوده و هیچ گاه بر خلاف شرع دعوت ننموده و در کار خود مرتکب خطا نمى شوند و جز ائمه اثناعشر، کسى مصداق اولى الامر نیست، زیرا به اتفاق همه مسلمانان، جز این افراد، کسى معصوم نبوده و پیراسته از خطا نمى باشند.
علاوه بر مضمون آیه، متجاوز از سى حدیث به صورت مسند و مرسل در تفسیر «اولى الامر» وارد شده و آن را به امامان معصوم تفسیر مى کنند.[6] .[7]

 


نوشته: m.r در: دو شنبه 5 تير 1391برچسب:,

|

 
آیه اولی الامر پيوند ثابت

سؤال: فخر رازى با توجه به جمع بودن لفظ «اولى الامر» چه شبهه اى را مطرح کرده است؟

جواب: فخر رازى در تفسیر خود مى گوید: لفظ «اولى الامر» جمع است و جمع، دلالت دارد براینکه اینان جماعتى متشکل از افراد هستند، و این معنا با رأى امامیه منطبق نیست; زیرا آنان معتقدند که در هر زمان یک امام وجود دارد و حال آنکه آیه، به اطاعت گروهى از افراد امر مى کند نه یک فرد.

در پاسخ مى گوییم: آنچه خلاف ظاهر و مجاز مى باشد این است که لفظ جمع را بر یک فرد از افراد مفهومش حمل کنیم، در حالى که آیه شریفه از این قبیل نیست; زیرا مطابق رأى امامیه «اولى الأمر» همان دوازده امام معصوم است که اطاعتشان به حکم خداوند واجب است، و اطلاق جمع بر آن ها نه به اعتبار آن است که در یک زمان همه آن ها وجود دارند، بلکه به این اعتبار است که هیچ زمانى از این دوازده نفر خالى نیست. و به تعبیر دیگر: اطلاق جمع بر آن ها به لحاظ وجود طولى آن ها است نه عرضى، و این اطلاق نیز حقیقى است نه مجازى، و در قرآن نیز زیاد به کار رفته است.

خداوند متعال مى فرماید: ( فَلا تُطِعِ الْمُکَذِّبِینَ);(1) «از دروغگویان اطاعت مکن.» آیا مقصود از آن فقط دروغگویان در یک زمان است؟ یا این که اگر در هر زمان یک دروغگویی بود، تو نباید از او اطاعت کنى.(2)


نوشته: m.r در: دو شنبه 5 تير 1391برچسب:,

|

 
آیه اولی الامر پيوند ثابت

سؤال: فخر رازى بر دلالت آیه «اولى الامر» چه شبهه اى را وارد کرده است؟

جواب: فخر رازى در تفسیر خود مى گوید: «آیه، دلالت بر لزوم متابعت و پیروى از اولى الامر به طور مطلق دارد، ولى از آنجا که ما از شناخت معصوم عاجزیم و به جهت این که معصوم وجود خارجى ندارد، یا ما عاجز از دسترسى به آن هستیم، لذا مى گوییم: مقصود از «اولى الامر» همان اهل حلّ و عقد از بزرگان امت است، کسانى که عارف به مسائل و احکامند. و اگر آنان بر مسأله اى اجتماع کنند، نتیجه اى که از اجتماع آن ها به دست مى آید، از هر عیب و خطایى مصون است.(1)

صرف نظر از این که خداوند متعال هیچگاه بندگان خود را به امرى ناممکن و غیر قابل دستیابى تکلیف نمى کند - چنانچه فخر رازى پنداشته است - در پاسخ باید گفت: با وجودى که هیچ یک از افراد اهل حلّ و عقد از عصمت برخوردار نیستند چگونه مى تواند اجتماع آراى آنان از عصمت برخوردار شود؟ آرى شکّى نیست که اجتماع، به رأى صحیح نزدیکتر است، ولى این نزدیکى، موجب نمى شود که احتمال خطا از بین رفته و رأى آنان به سر حدّ عصمت برسد. و بر فرض که بگوییم در صورت اجتماع آراء به عصمت رسیده باشند، این عصمت مى تواند از یکى از این اسباب حاصل شده باشد:

1 ـ از آنجا که جمیع افراد حلّ و عقد معصومند، در نتیجه: اجتماع آن ها نیز از مقام عصمت برخوردار است.

ولى بدیهى است که از زمان وفات پیامبر(صلى الله علیه وآله) تا کنون بر این امت عصرى نگذشته که افراد اهل حلّ و عقد آن معصوم باشند. و این چیزى است که خود فخر رازى نیز قبول دارد.

2 ـ این که بگوییم اهل حلّ و عقد، گرچه از عصمت برخوردار نیستند ولى مجموع آن ها در صورت اجتماع به مقام عصمت خواهند رسید، به این معنا که عصمت، صفتى باشد براى اجتماع آنان، نه براى تک تک افراد.

این احتمال نیز باطل است; زیرا عصمت از امور حقیقى و صفات واقعى است، در حالى که هیئت اجتماعى آنان چیزى بیش از یک عنوان اعتبارى نیست، و نمى توان صفت حقیقى را عنوان امرى اعتبارى قرار داد.

3 ـ احتمال سوم این است که بگوییم: صفت عصمت، نه وصف افراد و نه وصف هیئت اجتماعى است، بلکه سنّت خداوند بر این قرار گرفته که نتیجه اى را که از آراى اهل حلّ و عقد به دست مى آید، از خطا و اشتباه مصون بدارد. در این فرض نیز سه احتمال وجود دارد:

الف) یکى این که بگوییم: این سنّت خداوند نسبت به همه امت ها تعمیم دارد. در حالى که این احتمال به طور حتم باطل است; زیرا چه بسیار آرایى که با وجود اتفاق رأى در آن، اشتباه بوده است.

ب) احتمال دیگر این است که این سنّت را مخصوص به مسلمین بدانیم. به این معنا که بگوییم: خداوند تعالى بر این امّت منّت گذارده و آراى اهل حلّ و عقد آن ها را از خطا و اشتباه مصون داشته است.

ولى این احتمال نیز خلاف واقعیات تاریخى است; زیرا چه بسیار اهل حلّ و عقدى که رأیشان در این امت باطل بود. و نیز اگر این مطلب در این امت ثابت مى بود، باید معجزه اى به حساب مى آمد، در حالى که در هیچ دلیل صحیحى به آن به عنوان معجزه اشاره نشده است.

ج) احتمال سوم آن است که بگوییم: عصمتى که براى افراد این امت است به امر خارق العاده باز نمى گردد، بلکه مربوط به تربیت خوب این امت از ناحیه پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله) و تعلیمات الهى است که آن ها را تا به حدى رسانده که اجتماع آن ها از مقام عصمت برخوردار است.

این احتمال نیز باطل است; زیرا در صورتى که هیچ یک از افراد این امت از احتمال خطاى در رأى مصون نباشند، چگونه مى توان اجتماع آن ها را معصوم دانست؟ چه بسیار مجالسى که از اهل حلّ و عقد این امت تشکیل شد و آراء و نتایج باطلى از آن بیرون آمد!(2)

 


نوشته: m.r در: دو شنبه 5 تير 1391برچسب:,

|

 
آیه اولی الامر پيوند ثابت

سؤال: با توجه به روایات شیعه امامیه مراد از «اولى الامر» چه کسانى هستند؟

جواب: شیعه امامیه روایاتى را نقل کرده اند که مضمون آن دلالت براین دارد که مصداق «أولى الأمر» اهل بیت(علیهم السلام) هستند، این روایات برخى، متواتر و برخى، صحیح السند مى باشند; پیام این احادیث همسو با دلالت آیات قرآن است; از این رو این احادیث تلقى به قبول شده اند.

در اینجا به چند نمونه از آن روایات اشاره مى کنیم:

امام باقر(علیه السلام) در ذیل آیه «أطیعُو اللّه وَأطیعُوا الرَسوُل وَ أولى الأمْرِ مِنْکم»(1) «اى کسانى که ایمان آوردید، اطاعت کنید خدا را و اطاعت کنید پیامبر(خدا) و پیشوایان (معصوم) خود را». فرمود: «إیّانا عنى خاصّة، أمَرَ جمیع المؤمنین إلى یوم القیامة بطاعتنا»;(2) «خداوند تنها ما را اراده کرده است و به تمام مؤمنان دستور داده تا روز قیامت از ما اطاعت کنند.»

جابر مى گوید: چون خداوند آیه ( یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا أَطِیعُوا اللهَ وَ...) را بر پیامبرش محمّد(صلى الله علیه وآله) نازل کرد، گفتم: اى رسول خدا! خدا و رسولش را شناختیم، اولى الامرى که خداوند اطاعتشان را با اطاعت خود مقرون کرده چه کسانى اند؟ فرمود: آنان جانشینان من و پیشوایان مسلمین پس از من هستند. نخستین آنان على بن ابى طالب است سپس حسن، بعد حسین، پس على بن الحسین و محمّد بن على است، که در تورات به نام «باقر» معروف است. تو اى جابر! وى را خواهى دید و چون او را ملاقات کردى سلام من را به او برسان. سپس صادق جعفر بن محمّد، موسى بن جعفر، على بن موسى، محمّد بن على، على بن محمّد و حسن بن على است. سپس آن کسى که نامش محمّد و کینه اش حجّت خدا در زمین و بقیة الله در بین بندگان است. وى فرزند حسن بن على است. خداوند بلند مرتبه، شرق و غرب را به دست او مى گشاید....»(3)

امام رضا(علیه السلام) در تفسیر «اولى الامر» در ذیل آیه فرمود: «الأئمّة من ولد علیّ وفاطمة(علیهما السلام)إلى أن تقوم الساعة»;(4) «أولى الأمر، امامانى از فرزندان على و فاطمه(علیهما السلام) تا روز قیامت هستند.»

امام باقر(علیه السلام) ضمن آن که «اولى الامر» را به اهل بیت پیامبر(علیهم السلام) تفسیر مى کند و اطاعت آن ها را با اطاعت خدا یکسان مى شمارد، مى فرماید: «وهم المعصومون المطهرّون الّذین لا یذنبون ولا یعصون... ولا یفارقون القرآن ولا یفارقهم»;(5) «آنان معصومان پاکند، مرتکب گناه نمى شوند و معصیت نمى کنند... از قرآن جدا نمى شوند و قرآن از آنان جدا نمى شود.»

در خطبه اى از امام حسن(علیه السلام) نیز پس از بیعت مردم با ایشان چنین روایت شده است: «... فأطیعونا فإنّ طاعتنا مفروضة إذ کانت بطاعة الله مقرونة، قال الله ـ عزّ وجلّ ـ ( أَطِیعُوا اللهَ وَأَطِیعُوا الرَّسُولَ وَأُولِی الاَْمْرِ مِنْکُمْ)»;(6) «پس ما را اطاعت کنید، اطاعت از ما واجب است چون به اطاعت خدا و رسولش مقرون شده است. خداوند بلند مرتبه مى فرماید: «اطاعت کنید خدا را و اطاعت کنید پیامبر را و أولى الأمر خود را.»(7)

 


نوشته: m.r در: دو شنبه 5 تير 1391برچسب:,

|

 
آیه اولی الامر پيوند ثابت

سؤال: با توجه به روایات اهل سنّت مراد از «اولى الامر» چه کسانى هستند؟

جواب: مطابق برخى از روایات اهل سنّت، مراد از «اولى الامر» در آیه 59 سوره نساء امامان از اهل بیت عصمت و طهارتند:

حاکم حسکانى با سند خود از امام على(علیه السلام) از رسول خدا(صلى الله علیه وآله) نقل کرده که فرمود: «شریکان من کسانى اند که خداوند اطاعت آنان را با اطاعت خویش و من مقرون ساخت و درباره آنان چنین نازل کرد: ( أَطِیعُوا اللهَ وَأَطِیعُوا الرَّسُولَ وَأُولِی الاَْمْرِ مِنْکُمْ)(1) «اى کسانى که ایمان آوردید، اطاعت کنید خدا را و اطاعت کنید پیامبر(خدا) و پیشوایان (معصوم) خود را». من گفتم: اى پیامبر خدا! آنان چه کسانى اند؟

فرمود: تو نخستین آنان هستى.»(2)

جوینى نیز به سند خود در ضمن حدیثى طولانى نقل مى کند که امام على(علیه السلام) خطاب به برخى از صحابه فرمود: «... شما را به خدا سوگند مى دهم آیا مى دانید هنگامى که آیه ( یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا أَطِیعُوا اللهَ...) نازل شد، مردم گفتند: اى رسول خدا! آیا «اولى الامر» افرادى خاصّ از مؤمنانند یا شامل همه آنان مى شود؟ پس خداوند به پیامبرش دستور داد، والیان امر را به مردم معرفى کند و براى ایشان، همان گونه که نماز و زکات و حج را تفسیر کرده است، ولایت را نیز تفسیر کند. پس رسول خدا(صلى الله علیه وآله) من را در غدیر خم براى مردم منصوب کرد....»(3)

و نیز حاکم حسکانى به نقل از مجاهد بن جبر تابعى، شأن نزول آیه را درباره جانشینى امام على(علیه السلام) بعد از رسول خدا(صلى الله علیه وآله) نقل کرده و مى نویسد: «(اولى الامر) درباره امیرالمؤمنین نازل شد، هنگامى که رسول خدا(صلى الله علیه وآله) ایشان را در مدینه به جاى خود نشاند و على(علیه السلام) عرض کرد: آیا مرا در میان زنان و کودکان وا مى گذارى؟ پیامبر(صلى الله علیه وآله) فرمود: آیا خشنود نیستى براى من به منزله هارون براى موسى باشى؟(4).(5)


نوشته: m.r در: دو شنبه 5 تير 1391برچسب:,

|

 
آیه اولی الامر پيوند ثابت

سؤال: از علماى اهل سنت چه کسانى نزول آیه «اولى الامر» را در شأن اهل بیت(علیهم السلام) مى دانند؟

جواب: برخى از علماى اهل سنّت، تصریح به نزول آیه «اولى الامر» در شأن اهل بیت عصمت و طهارت(علیهم السلام) نموده اند; از قبیل:

ـ ابن حیان اندلسى.(1)

ـ نیشابورى.(2)

ـ محمد صالح کشفى مرتضوى.(3)

ـ قندوزى حنفى.(4)

ـ حاکم حسکانى.(5)

ـ فخر رازى.(6)

ـ حموینى (حمّوئى).(7).(8)


نوشته: m.r در: یک شنبه 4 تير 1391برچسب:,

|

 
آیه اولی الامر پيوند ثابت

سؤال: شبهه فخر رازى درباره واژه «منکم» در آیه «اولى الأمر» چیست؟

جواب: فخر رازى در تفسیر خود مى گوید: کلمه «اولى الامر» در آیه مقید به «منکم» شده است; یعنى آن ها از جنس و سنخ شما هستند; یعنى انسان هایى عادى بوده و از مزیّت عصمت برخوردار نیستند، در حالى که شیعه نسبت به فرد فرد اهل بیت(علیهم السلام) مدعى عصمت است.

در پاسخ مى گوییم: کلمه «منکم» که در آیه آمده، براى افاده این نکته است که «اولى الأمر» گرچه معصومند ولى از جنس بشرند، نه از سنخ ملائکه. زیرا مطابق برخى از آیات، مردم اعتراض مى کردند که چرا پیامبر غذا مى خورد و در بازارها راه مى رود؟! گویا گمان مى کردند که پیامبر باید از جنس ملک باشد نه از جنس بشر. و لذا قرآن نیز در آیات فراوانى بر این نکته تأکید دارد که پیامبر از جنس شما است، و اگر چنانچه بخواهیم او را از جنس ملائکه قرار دهیم، باید در عین حال به صورت بشر درآوریم تا بتواند با شما در تماس دائم باشد.(1)

چنانچه مى فرماید: ولو جَعَلْناه مَلَکاً لَجَعَلْناهُ رَجُلا وَلَلَبَسْنا عَلَیهِم ما یَلْبسونَ(2) «اگر او را فرشته اى قرار مى دادیم، به یقین وى را به صورت انسانى در مى آوردیم; باز (به پندار آنان) کار را بر آنان مشتبه مى ساختیم; همان طور که آنها بر دیگران مشتبه مى سازند.» و نیز قرآن پیامبر(صلى الله علیه وآله) را از جنس خود مؤمنین مى داند آنجا که مى فرماید: « لَقَدْ مَنَّ اللَّهُ عَلَى الْمُؤمِنینَ إذْ بَعَثَ فیهِم رَسُولا مِنْ أنْفُسِهِمْ یَتْلوُ عَلَیهِم آیاتِهِ وَ یُزَکیهِم وَ یُعَلِّمُهُمُ الکِتابَ وَالْحِکْمَةَ وَ إنْ کانوُا مِن قَبْلُ لَفِى ضَلال مُّبین»(3).«خداوند بر مؤمنان نعمت بزرگى بخشید، هنگامى که در میان آنها، پیامبرى از خودشان بر انگیخت; تا آیات او را بر آنها بخواند، و آنها را پاکیزه سازد و کتاب و حکمت بیاموزد; هر چند پیش از آن در گمراهى آشکارى بودند.» آیا با اینحال پیامبر(صلى الله علیه وآله) بشرى عادى و همانند دیگران است؟!

 
 


نوشته: m.r در: یک شنبه 4 تير 1391برچسب:,

|

 
آیه اولی الامر پيوند ثابت

سؤال: با توجه به روایات اهل سنّت مراد از «اولى الامر» چه کسانى هستند؟

جواب: مطابق برخى از روایات اهل سنّت، مراد از «اولى الامر» در آیه 59 سوره نساء امامان از اهل بیت عصمت و طهارتند:

حاکم حسکانى با سند خود از امام على(علیه السلام) از رسول خدا(صلى الله علیه وآله) نقل کرده که فرمود: «شریکان من کسانى اند که خداوند اطاعت آنان را با اطاعت خویش و من مقرون ساخت و درباره آنان چنین نازل کرد: ( أَطِیعُوا اللهَ وَأَطِیعُوا الرَّسُولَ وَأُولِی الاَْمْرِ مِنْکُمْ)(1) «اى کسانى که ایمان آوردید، اطاعت کنید خدا را و اطاعت کنید پیامبر(خدا) و پیشوایان (معصوم) خود را». من گفتم: اى پیامبر خدا! آنان چه کسانى اند؟

فرمود: تو نخستین آنان هستى.»(2)

جوینى نیز به سند خود در ضمن حدیثى طولانى نقل مى کند که امام على(علیه السلام) خطاب به برخى از صحابه فرمود: «... شما را به خدا سوگند مى دهم آیا مى دانید هنگامى که آیه ( یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا أَطِیعُوا اللهَ...) نازل شد، مردم گفتند: اى رسول خدا! آیا «اولى الامر» افرادى خاصّ از مؤمنانند یا شامل همه آنان مى شود؟ پس خداوند به پیامبرش دستور داد، والیان امر را به مردم معرفى کند و براى ایشان، همان گونه که نماز و زکات و حج را تفسیر کرده است، ولایت را نیز تفسیر کند. پس رسول خدا(صلى الله علیه وآله) من را در غدیر خم براى مردم منصوب کرد....»(3)

و نیز حاکم حسکانى به نقل از مجاهد بن جبر تابعى، شأن نزول آیه را درباره جانشینى امام على(علیه السلام) بعد از رسول خدا(صلى الله علیه وآله) نقل کرده و مى نویسد: «(اولى الامر) درباره امیرالمؤمنین نازل شد، هنگامى که رسول خدا(صلى الله علیه وآله) ایشان را در مدینه به جاى خود نشاند و على(علیه السلام) عرض کرد: آیا مرا در میان زنان و کودکان وا مى گذارى؟ پیامبر(صلى الله علیه وآله) فرمود: آیا خشنود نیستى براى من به منزله هارون براى موسى باشى؟(4).(5)


نوشته: m.r در: یک شنبه 4 تير 1391برچسب:,

|

 
آیه اولی الامر پيوند ثابت

سؤال: آیا مى توان با توجه به آیه «اولى الامر» ضرورت عصمت امام را اثبات نمود؟


جواب: از جمله آیاتى که از آن ضرورت عصمت امام استفاده مى شود آیه اولى الامر است، خداوند متعال مى فرماید: (
 أَطِیعُوا اللهَ وَأَطِیعُوا الرَّسُولَ وَأُولِی الاَْمْرِ مِنْکُمْ);(1) «خدا و رسول و صاحبان امرى که از میان خود شما است را اطاعت نمایید.»
از این آیه به خوبى استفاده مى شود که در هر عصر و زمانى باید شخصى در قید حیات باشد تا او را اطاعت نماییم، اطاعتى که همانند اطاعت از پیامبر بلکه اطاعت از خداوند است.
مقصود از «اولى الامر» در آیه فوق همان صاحبان شأن و حقّ امر و نهى است، کسانى که زمام امور مردم و اختیار آنان به دستشان است، این آیه از آنجا که بر وجوب اطاعت به طور مطلق و بدون هیچ قید و شرطى دلالت مى کند، مستلزم عصمت اولى الامر است، و گرنه سر از تناقض در مى آورد; زیرا اطاعت خدا و رسول بدون هیچ قید و شرطى واجب است، حال اگر اولى الامر معصوم نباشند و در برخى از امور به گناه یا اشتباه و سهو و نسیان بیفتند و در عین حال بدلیل عطف اولى الأمر به خدا و رسول اطاعت آنان به طور مطلق واجب باشد، مستلزم تناقض در جعل حکم به وجوب اطاعت است، در نتیجه: باید اولى الامر معصوم باشند.
از جمله کسانى که ما را در این معنا همراهى نموده، فخر رازى مفسّر معروف اهل سنّت است. او مى گوید: «خداوند متعال در این آیه امر به اطاعت اولى الأمر به طور جزم نموده است، و هر کس که به طور جزم و قطع، امر به اطاعت او از جانب خداوند شده باشد باید از خطا مصون باشد; زیرا در غیر این صورت، اگر با فرض اقدام بر خطا، باز خداوند ما را امر به متابعت از او نماید، لازم مى آید که خداوند امر به فعل خطا کرده باشد. خطا از آن جهت که خطاست، منهى عنه است. و این منجرّ به اجتماع امر و نهى در فعل واحد به اعتبار واحد مى شود که محال است. نتیجه این که: اولى الامر در آیه باید معصوم باشد.»(2).(3)


نوشته: m.r در: یک شنبه 4 تير 1391برچسب:,

|

 
آیه ابتلا پيوند ثابت

 

سؤال:مقصود از لفظ «امام» در آیه «ابتلاء»، «إنى جاعِلُکَ لِلناس اِماماً» چیست؟


جواب: برخى از افراد، لفظ «امام» در این آیه مبارکه را به «نبىّ» و برخى به «رسول» و برخى نیز به معانى دیگر; از قبیل: مطاع، وصىّ، خلیفه، رئیس و قائد تفسیر کرده اند، ولى همه این تفاسیر باطل است; زیرا «نبىّ» از نبأ گرفته شده و نبأ به معناى خبر است. و نبىّ به کسى گفته مى شود که از جانب خداوند سبحان خبر مى دهد، و این غیر از معناى امام است. همان گونه که «رسول» به کسى اطلاق مى شود که مکلّف به وظیفه تبلیغ است، و این معنا مستلزم این نیست که مردم او را الگوى خود قرار داده و او را در ظاهر و باطن متابعت کنند، یا کلامش را شنیده و به آن عمل نمایند. نتیجه این که، معناى رسول نیز غیر از معناى امام است. و «مطاع» نیز به کسى گفته مى شود که داراى حیثیّت و احترامى است که به جهت آن، مردم او را اطاعت مى کنند و این از لوازم نبوّت و رسالت است و با معناى امامت اختلاف دارد.
امّا «خلیفه» و «وصىّ» معنایش نیابت است نه امامت. همان گونه که «رئیس» و «قائد» بر شخصى اطلاق مى شود که در مصدر حکومت قرار گرفته است و لازمه آن این است که مطاع مردم باشد، ولى این غیر از معناى «امام» است.
امام از ماده «أَمَّ، یَؤُمُّ»(1) به کسى اطلاق مى شود که الگو است و لذا بر تمام مردم واجب است که به او نظر کرده و در تمام امور از او پیروى و متابعت نمایند... .
به همین جهت مناسب است که خداوند این مقام را بعد از جعل مقام نبوّت و رسالت قرار دهد. یعنى بعد از آن که او را از وحى الهى مطلع ساخت و او را مأمور به ابلاغ کرد، با سرافراز بیرون آمدن از امتحانات متعدّد و رسیدن به قابلیت هاى گوناگون، او را به مقام امامت رساند.
چرا که مقام امامت بالاتر از مقام نبوّت است. مقام نبوّت، مقام اخبار از جانب خداوند است ولى مقام امامت، مقام هدایت و رهبرى، بلکه دستگیرى جامعه است. مقام امامت، مقام هدایت ظاهرى و باطنى مردم به سوى کمال و سعادت دنیا و آخرت است. این معنا به خوبى از آیه «ابتلاء» استفاده مى شود.(2)
 

1 ـ خداوند مى فرماید: «إنى جاعِلُکَ لِلناس اِماماً» یعنى مردم تو را تبعیت مى کنند و امور دین و دنیاى خود را از تو اخذ مى کنند زیرا مردم افعال آن حضرت را قصد مى کنند، یَؤمُّ یعنى آنچه که قصد مى شود وتبعیت مى گردد; به راه روشن نیز امام گفته مى شود. [مجمع البحرین ج 6، ص 10.]

 


نوشته: m.r در: یک شنبه 4 تير 1391برچسب:,

|

 
آرشيو مطالب پيشين:
 

No Image
No Image No Image No Image
 
 
 

درباره ما


    به وبلاگ من خوش آمدید

لينك دوستان

< Html />

    ورود اعضا:

    نام :
    وب :
    پیام :
    2+2=:
    (Refresh)

    خبرنامه وب سایت:





    آمار وب سایت:
     

    بازدید امروز : 29
    بازدید دیروز : 0
    بازدید هفته : 66
    بازدید ماه : 483
    بازدید کل : 160624
    تعداد مطالب : 121
    تعداد نظرات : 15
    تعداد آنلاین : 1

توضيحات

No Image No Image