No Image
روزی الهی پيوند ثابت

 

سؤال: آیا اعتقاد به رزق و روزی الهی به معنای تعطیل شدن تلاش و کوشش نیست؟

جواب: درست است که روح رضا و تسلیم در برابر قسمت الهى، مخصوصاً در زمینه منافع مادّى، به انسان آرامش مى بخشد و آدمى را از مسابقه هاى حرص آلود مال و ثروت و آلوده شدن به انواع محرّمات، باز مى دارد و جلوى کینه توزى و حسد را مى گیرد، ولى ممکن است گفته شود که اعتقاد به چنین تقسیمى در مورد ارزاق و بهره هاى مادّى، روح تلاش و کوشش را در انسانها خاموش مى کند و هر کس، به بهانه این که «روزى ها»، پیشاپیش تقسیم شده و قابل تغییر نیست از فعّالیّت هاى بیشتر، خوددارى مى کند و این امر باعث عقب ماندگى در امور اقتصادى و پیشرفت هاى مادّى و مبارزه با فقر مى شود.
ولى با توجّه به دو نکته، این اشکال، برطرف مى شود: نخست، این که این گونه تعلیمات اسلامى و توصیه هاى اخلاقى، در واقع، شبیه ترمزى است در برابر حرکت شتاب آلود انسان ها به سوى مادّى گرى.
به تعبیر دیگر، مردم از درون وجود خود، انگیزه هاى فراوانى براى حرکت به سوى مادّیات و گسترش زندگى اقتصادى دارند، و اگر عواملى آنها را کنترل نکند، چنان شتاب مى گیرند که تمام حدّ و مرزهاى اخلاقى را شکسته و به سوى حرص و تکاثر و مسابقه در ثروت اندوزى مى تازند.
این، همان چیزى است که در سخنان على بن الحسین(علیه السلام) به طرز لطیفى، بیان شده است. ایشان مى فرماید: «مَعاشِرَ أَصْحابی! أُوصیکُمْ بِالاْخِرَةِ وَ لَسْتُ أُوْصَیْکُمْ بِالدُّنْیا! فَإِنَّکُمْ بِها مُستَوصُونَ وَ عَلَیْها حَریْصُونُ وَ بِها مُتَمَسِّکُونْ»; (یاران من! من شما را به جهان آخرت توصیه مى کنم و درباره دنیا، سفارش نمى کنم; چرا که شما، نسبت به آن سفارش شده اید و برآن حریص هستید و به آن چنگ زده اید).(1)
دیگر این که براى نتیجه گیرى کامل در مورد تعلیمات اسلام، باید آیات و روایات مختلف را در کنار هم گذاشت; زیرا، هرگز، در مسائل بنیادى، با یک حدیث و یا یک آیه، نمى توان داورى نهایى کرد. در مورد تلاش هاى مادّى براى کسب روزى بیشتر، از یک سو، روایات رضا و تسلیم در برابر مقدّرات الهى را داریم و از سوى دیگر، آیات و روایاتِ سعى و کوشش و تلاش را از مجموعه آنها به خوبى استفاده مى شود که نه سستى و تنبلى در این راه صحیح است و نه حرکت حرص آلود و آمیخته با گناه که نتیجه چشم پوشى از مقدّرات الهى و توکّل به ذات پاک او است.
به تعبیر دیگر، درست است که روزى، از سوى خداوند، قسمت شده، ولى مشروط به شرطى است و آن شرط، سعى و کوششِ آمیخته به متانت و حفظ اصول اخلاق و تقوا است، و به گفته شاعر:
رزق، هر چند بى گمان، برسد *** شرط عقل است جُستن از درها
گرچه کس بى اَجل نخواهد مرد *** تو، نرو در دهانِ اَژدره(2)
این سخن را، با حدیث لطیفى درباره اهمّیت مقام رضا و تسلیم، از پیغمبر اکرم(ص)، پایان مى دهیم. حضرت فرمود: «روز قیامت که مى شود، خداوند، به گروهى از امّت من، بال و پر مى دهد که از قبرها، به سوى بهشت پرواز کنند و در فضاى بهشت، آزاد باشند و هرگونه که مى خواهند، متنعّم گردند. فرشتگان، از آنها مى پرسند! «آیا شما حساب رسى الهى را دیدید؟» مى گویند: «نه». دوباره مى پرسند: «آیا از صراط گذشتید؟» آنها در جواب مى گویند: «صراطى را مشاهده نکردیم.» باز سؤال مى کنند: «آیا جهنّم را دیدید؟» و آنها در جواب مى گویند: «چیزى را ندیدیم».
مى گویند: «شما، از کدامین امّت هستید؟» مى گویند: «از امّت محمد(صلى الله علیه وآله وسلم)». فرشتگان مى گویند: شما را به خدا سوگند! بگویید که اَعمال شما، در دنیا، چه بوده (که این همه مقام پیدا کرده اید؟) آنها پاسخ مى دهند: «دو خصلت، در ما بود که خداوند به فضل و رحمتش ما را به این درجه رساند.» و سؤال مى کنند: «این دو خصلت چه بود؟» و آنها مى گویند: «کُنّا إِذا خَلَوْنا نَسْتَحی أنْ نَعْصیه وَ نَرْضى بِالْیَسیرِ مِمّا قُسِّمَ لَنا»; (ما، در خلوت نیز، حیا مى کردیم که معصیت خدا کنیم و به مقدار کمى که از دنیا قسمت ما بود، راضى بودیم). فرشتگان مى گویند: «حَقُّ لَکُمْ هذا»; (این مقامِ والا، حق شما است).(3)(4)

 


نوشته: m.r در: یک شنبه 16 بهمن 1390برچسب:,

|

 
جایگاه دنیا وآخرت در سخنان امام علی(ع) پيوند ثابت

 

سؤال: ( امام علی(ع) چگونه جایگاه دنیا و اخرت را ترسیم می فرماید؟

جواب: امام علی(ع) در خطبه 28 نهج البلاغه در نخستین نکته به سپرى شدن دنیا و وداع کردن آن با اهل دنیا اشاره کرده مى فرماید: «اما بعد دنیا روى برگردانده و وداع خویش را اعلام داشته است»; (أَمَّا بَعْدُ فَإِنَّ الدُّنْیَا قَدْ أَدْبَرَتْ، وَ آذَنَتْ(1) بِوَدَاع).
چگونه دنیا پشت کرده و آهنگ وداع کرده است؟
نشانه هاى آن، بسیار روشن است. قبرستان هاى خاموشى که از نسل هاى پیشین، یعنى پادشاهان و فرماندهان و زورمندان، جوانان و کودکان و پیران باقى مانده، همه گواه اِدْبار دنیا و فریادهاى وداع آن است. قَدِّ خمیده پیران، موى سپید کهنسالان و بیمارى هاى گوناگون مشرفان به مرگ هر یک نشانه اى از اِدبار دنیا و اِعلان وداع او است.
ظاهراً دنیا خاموش است، امّا گویى با هزار زبان سخن مى گوید!
این همان است که امام على (علیه السلام) در یکى دیگر از خطبه های نهج البلاغه، به آن اشاره کرده مى فرماید:
«فَکَفى واعِظاً بِمَوتى عایَنتُمُوهُمْ، حُمِلُوا اِلى قُبُورِهِم غَیْرَ راکِبینَ وَ اُنْزِلُوا فیها غَیْرَ نازِلینَ. فَکَأَنَّهُمْ لَمْ یَکُونُوا لِلدُّنْیا عُمّاراً وَ کَأَنَّ الاْخِرَةَ لَمْ تَزَلْ لَهُمْ داراً»; (براى عبرت و اندرز شما همین بس است که مردگانى را با چشم خود دیده اید که آنها را بى اختیارشان به گورهاشان حمل مى کردند و در میان قبر قرار مى دادند، بى آن که خود بتوانند یا بخواهند در آن روز فرود آیند. (چنان از نظرها محو مى شوند) که گویى هرگز در میان مردم این گیتى نبوده اند و گوئى سراى آخرت همواره خانه آنان بوده است).(2)
در نکته دوم، اشاره به موضوع اقبال آخرت و روى آوردن سراى دیگر است، مى فرماید: «آخرت روى آورده و طلایه هاى آن آشکار گردیده است»، (وَ إِنَّ الآخِرَةَ قَدْ أَقْبَلَتْ، وَ أَشْرَفَتْ بِاطِّلاَع.)(3)
نخستین منزلگاه آخرت مرگ است که همواره مردم جهان را یکى پس از دیگرى در کام خود فرو مى برد و این خود نشانه روى آوردن جهان آخرت است.
به این ترتیب امام (علیه السلام) به همگان هشدار مى دهد که دیر یا زود، آماده وداع با این جهان و گام نهادن در سراى دیگر شوند و آنچه را که لازمه این سفر عمومى و پرخوف و خطر است فراهم سازند و پیش از آن که فرصت از دست رود به تهیه ساز و برگ برخیزند.
در سومین نکته ترسیم بسیار گویا و جالبى از چگونگى این سرا و آن سرا و پیوند و ارتباط میان این دو فرموده و مى گوید: «بدانید! امروز، روز تمرین و آمادگى است و فردا روز مسابقه. جایزه برندگان بهشت و سرانجام (شوم) عقب ماندگان آتش دوزخ است»، (أَلاَ وَ إِنَّ الیَوْمَ المِضْمارَ(4) وَ غَداً السِّبَاقَ(5) وَ السَّبَقَةُ الْجَنَّةُ وَ الْغَایَةُ النَّارُ).
امام (علیه السلام) زندگى این جهان را دوران ورزیدگى و آمادگى و میدان آخرت را میدان مسابقه و جایزه برندگان را بهشت و خسارت بازندگان را آتش دوزخ مى شمارد.
بدیهى است که هیچ کس در میدان مسابقه نمى تواند مشغول تمرین و آمادگى و ورزیدگى شود، بلکه باید آنچه در این زمینه لازم است از قبل فراهم شده باشد.
در چهارمین نکته اشاره به یکى از مهمترین توشه هاى این سفر بزرگ و خطرناک مى کند و آن توشه توبه است. مى فرماید: «آیا کسى نیست که پیش از فرا رسیدن مرگش از خطاهایش توبه کند؟ آیا انسانى پیدا نمى شود که قبل از رسیدن روز ناراحتیش عمل نیکى براى خود انجام دهد؟» (أَفَلاَ تَائِبٌ مِنْ خَطِیئَتِهِ قَبْلَ مَنِیَّتِهِ!(6) أَلاَ عَامِلٌ لِنَفْسِهِ قَبْلَ یَوْمِ بُؤْسِهِ).
این همان چیزى است که در خطبه دیگرى نیز به آن اشاره شده مى فرماید:
«فَاعْمَلُوُا وَ اَنْتُمْ فِى نَفْسِ الْبِقاءِ، وَ الصُّحُفُ مَنْشُورَةٌ وَ التُّوبَةُ مُبْسُوطَةٌ»(7)
(حال که در متن زندگى و حیات قرار دارید، و نامه هاى عمل باز و میدان توبه گشوده است عمل صالح انجام دهید).
در پنجمین نکته، به فرصت هاى زودگذر و موقّت، امّا بسیار پرارزش اشاره مى کند که غفلت از آن، مایه ندامت و پشیمانى سخت و دردناک است، مى فرماید: «آگاه باشید! شما در دوران امید و آرزویى به سر مى برید (که فرصت بسیار خوبى براى اندوختن ذخائر معنوى است) و مرگ در پى آن است، با این حال هر کس (از این فرصت استفاده کند) و در ایام امیدش، پیش از فرا رسیدن اجلش به عمل صالح بپردازد، اعمالش به او سود مى بخشد و فرا رسیدن اجلش زیانى به او نمى رساند»; (أَلاَ وَ إِنَّکُمْ فی أَیَّامِ أَمَل مِنْ وَرَائِهِ أَجَلٌ، فَمَنْ عَمِلَ فی أَیَّامِ أَمَلِهِ قَبْلَ حُضُورِ أَجَلِهِ فَقَدْ نَفَعَهُ عَمَلُهُ وَ لَمْ یَضرُرْهُ أَجَلُهُ).
«و هر کس که در این ایّام امیدش و پیش از فرا رسیدن اجلش در عمل کوتاهى کند، گرفتار خسران شده و فرا رسیدن اجلش براى او زیان بخش خواهد بود، (چرا که فرصتى گران بها و غیر قابل بازگشتى را از دست داده است)»; (وَ مَنْ قَصَّرَ فی أَیَّامِ أَمَلِهِ قَبْلَ حُضُورِ أَجَلِهِ فَقَدْ خَسِرَ عَمَلُهُ وَ ضَرَّهُ أَجَلُهُ).
تعبیر به «ایّام أمل (روزهاى امید)»، از زندگانى دنیا، تعبیر لطیفى است که موقعیّت مثبت این جهان را روشن مى سازد; زیرا دقائق عمر بهترین فرصت براى رسیدن به سعادت جاودان است. گاه مى شود که انسان با استفاده از توبه اى که در لحظه زودگذرى از این زندگى انجام مى شود دریاهاى آتش را خاموش مى کند و با عمل خالصى که در ساعتى از عمرش انجام مى گیرد، بهشت جاودان را براى خود خریدارى مى کند.

 


نوشته: m.r در: یک شنبه 16 بهمن 1390برچسب:,

|

 
بدعت چیست؟ پيوند ثابت

 

سؤال: در فقه اسلامی بدعت به چه معناست؟

جواب: در خطبه 17 نهج البلاغه از سخنان بدعت آمیزى که مردم را به گمراهى مى کشاند مذمّت شده است; و در روایات اسلامى نیز در نکوهش بدعت و مذّمت بدعت گذاران و در «نهج البلاغه» در خطبه هاى دیگرى نیز سخنان فراوانى وارد شده است. از جمله در حدیثى مى خوانیم که رسول خدا(صلى الله علیه وآله وسلم) فرمود: «کُلُّ بِدْعَة ضَلالَة وَ کُلُّ ضَلالَة فِى النّارِ»; (هر بدعتى گمراهى است و هر گمراهى در دوزخ است).(1)
در حدیث دیگرى از همان حضرت آمده است: «اَبَى اللهُ لِصاحِبِ الْبِدْعَةِ بِالتَّوبَةِ قیلَ یا رَسُولَ اللهِ وَ کَیْفَ ذلِکَ؟ قالَ: اِنَّهُ قَدْ اُشْرِبَ قَلْبُهُ حُبَّها»; (خداوند توبه صاحب بدعت را هرگز نمى پذیرد! عرض کردند یا رسول الله چگونه چنین چیزى ممکن است؟ فرمود: به خاطر این که محبّت آن بدعت در اعماق دلش جاى گرفته است).(2)
«بدعت» در لغت به معناى انجام یک امر بى سابقه است، ولى در میان فقها و علماى اسلام به معناى کاستن یا افزودن چیزى بر دین است بدون هیچ دلیل معتبر; و از آن جا که معارف و احکام الهى باید از طریق وحى و ادّله معتبر به ثبوت برسد، هر بدعتى گناه بزرگ و عظیمى است و معمولا تمام انحرافات از بدعتها شروع شده است و اگر جلوى بدعت گرفته نشود و هرکس با سلیقه شخصى و فکر قاصر خود چیزى بر آیین خدا بیفزاید و یا از آن بکاهد، مدّتى نمى گذرد که دین الهى به طور کلّى مسخ، محو و نابود مى گردد; و این قانون تحریم بدعت بوده که تاکنون قرآن و اسلام را نگه داشته است.
بسیارى از بدعتها به خاطر شرایطى به سرعت پخش مى شود و گاه در طول زمان باقى مى ماند و گروه هاى کثیرى را به انحراف مى کشاند و بار گناه بدعت گذار را روز به روز سنگین مى کند، به همین دلیل در حدیثى از امام صادق(علیه السلام) مى خوانیم که: مردى در گذشته تحت تأثیر وساوس شیطانى، بدعتى گذارد و مردم را به سوى آن دعوت کرد، گروهى تحت تأثیر او واقع شدند; بعد به خود آمد که این چه کارى بود که من کردم و در صدد توبه برآمد و به انواع وسایل متشبّث شد. خداوند به پیامبر آن زمان وحى فرستاد که به او بگو: به عزّت و جلالم سوگند! اگر آن قدر مرا بخوانى تا بند بند تو از هم جدا شود، دعاى تو را مستجاب نخواهم کرد، مگر این که افرادى که تحت تأثیر بدعت تو واقع شدند زنده کنى و آنها از بدعت باز گردند، آنگاه توبه ات پذیرفته خواهد شد.(3)
از آنچه گفته شد معلوم مى شود که بدعت نه شامل اختراعات و ابداعات و علوم و فنون طبیعى و پزشکى و صنعت مى شود، و نه نوآوریهایى که در صحنه فرهنگ و ادبیات صورت مى گیرد، و نه آداب و رسوم زندگى، و نه تطبیقات فقها در زمینه مسائل مستحدثه با استفاده از قواعد کلیه کتاب و سنّت.
بدعت آن است که حلالى را حرام و یا حرامى را حلال کنند و چیزى از آیین خدا بکاهند و یا چیزى بر آن بیفزایند بى آن که دلیل معتبرى بر آن قائم باشد، و یا آیین جدیدى اختراع کنند و مردم را به عنوان یک دین به سوى آن دعوت نمایند، این یکى از عظیمترین گناهان کبیره است.
این که در تاریخ «وهّابیّت» مى خوانیم گروهى از آنان حتّى با دوچرخه مخالفت مى کردند و آن را مرکب شیطان مى نامیدند و یا هنگامى که سران «سعودى» براى خبر گرفتن از مراکز لشکر، خطّ تلفنى کشیده بودند، آنها ریختند و همه را پاره کردند و از بین بردند و آن را «بدعت» نامیدند، کار بسیار ابلهانه اى است که هیچ ارتباطى با مفهوم بدعت که در فقه اسلامى آمده است ندارد و متأسّفانه تاریخ آنها پر از این گونه امور است.
گفتار کسانى که راه افراط را در برابر این گروه پیش گرفته اند و مى گویند در دین هیچ اصل ثابتى وجود ندارد، گفتار خطرناکتر و باطل ترى است که تمام ارزشهاى الهى را بر باد مى دهد و راه هرگونه تحریف و تغییر را به استناد افکار و خواسته هاى این و آن باز مى گذارد و اصالت دین را بکلّى از بین مى برد.
امیرالمؤمنین على(علیه السلام) در «کلمات قصار» (کلمه 123) می فرمایند:
آن جا که مى فرماید: «طُوبى لِمَنْ ذَلَّ فی نَفْسِهِ... وَ عَزَلَ عَنِ النّاسِ شَرَّهُ وَ وَسِعَتْهُ السُّنَّةُ وَلَمْ یُنْسَبْ اِلَى الْبِدْعَةِ»; (خوشا به حال کسى که در نزد خود کوچک است (و تکبّر و برتربینى ندارد)... آزار او به مردم نمى رسد; سنّت پیامبر براى او کافى است و هرگز بدعتى به او نسبت داده نمى شود)!
توجه به این نکته ضروری است که بسیارى از گناهان مسؤلیت فردى دارد هرچند گناه کبیره اى محسوب مى شود، مانند ارتکاب اعمال منافى عفّت و یا نوشیدن شراب و سایر محرّمات; ولى خطرناکترین گناهان، گناهانى است که گروه دیگرى را به گناه مى افکند و بنیانگذار آن بارگناهان آنها را بر دوش مى کشد بى آن که چیزى از گناهان آنها کم شود. سردمداران ظلم و فساد، بدعت گذاران و آمران به منکر و ناهیان از معروف و صاحبان ادّعاهاى باطل در این گروه جاى دارند.
گاه دامنه گناه انسان بعد از مرگ او تا قرنها و نسلها ادامه دارد و شخص گناهکار باید جریمه تمام آنها را بپردازد (همان گونه که گاهى کار نیک و صواب چنین است و برکاتش قرنها و نسلها ادامه دارد).
قرآن مجید درباره این گونه اشخاص مى فرماید: «وَلَیَحْمِلُنَّ اَثْقالَهُمْ وَ اَثْقالا مَعَ اَثْقالِهِمْ وَ لَیُسْئَلُنَّ یَوْمَ الْقِیامَةِ عَمّا کانُوا یَفْتَرُونَ»; (آنها بار سنگین گناهان خویش را بر دوش مى کشند و همچنین بارهاى سنگین دیگرى را علاوه بر بارهاى سنگین خویش. و روز قیامت به یقین از تهمتهایى که مى بستند سؤال خواهند شد)!(4)
بزرگترین خطر این گونه گناهان آن است که غالباً قابل توبه نیست; چرا که شرط توبه، شستن آثار گناه است; چگونه انسان مى تواند آثار این گونه گناهان را ـ که گاه منطقه وسیعى را فرا مى گیرد، و یا بسیارى از کسانى که آلوده به آن شده اند از دنیا رفته اند یا در آینده که این پایه گذار از دنیا مى رود به وجود مى آیند ـ بزداید؟
در نتیجه باید بسیار با دقّت گام برداشت! مبادا خداى ناکرده انسان، آلوده چنین گناهان غیر قابل جبرانى شود و تعبیر مولا على(علیه السلام) در فراز بالا درباره او صادق گردد که مى فرماید: «حَمّال خَطایا غَیْرِهِ، رَهْن بِخَطیئَتِهِ»; (بار گناهان کسانى را که گمراه ساخته به دوش مى کشد و در گرو گناهان خویش نیز مى باشد).

 


نوشته: m.r در: یک شنبه 16 بهمن 1390برچسب:,

|

 
غیرت دینی پيوند ثابت

 

سؤال: منظور از غیرت دینی چیست؟

جواب: منظور از غیرت دینى این است که انسان در برابر تخلّفاتى که از مسیر حق و عدالت و احکام الهى مى شود، خاموش ننشیند و بى تفاوت از کنار آنها نگذرد بلکه تخلّف هر چه شدیدتر باشد جوش و خروش او بیشتر گردد. کسانى که خونسرد و بى رمق از مقابل این امور مى گذرند فاقد غیرت دینى هستند.
قرآن مجید درباره بعضى از جنگجویان با ایمان که فاقد وسائل لازم براى شرکت در میدان جنگ بودند مى فرماید: «وَ لاعَلَى الَّذینَ اِذا ما أَتَوْکَ لِتَحْمِلَهُمْ قُلْتَ لاَأَجِدُ ما أَحْمِلُکُمْ عَلَیْهِ تَوَلَّوا وَ أَعْیُنُهُمْ تَفیضُ مِنَ الدَّمْعِ حَزَناً أَلاّ یَجِدُوا مایُنْفِقُونَ»(1); ( بر کسانى که وقتى نزد تو آمدند که آنها را بر مرکبى (براى میدان جهاد) سوار کنى و تو گفتى که: «مرکبى که شما را بر آن سوار کنم، ندارم.» و آنها از نزد تو بازگشتند در حالى که چشمانشان از اندوه اشکبار بود ایرادى نیست چرا که چیزى که در راه خدا انفاق کنند، نداشتند).
این چه عاملى است که فردى را که ابزار و وسایل جهاد را نمى یابد چنان منقلب مى کند که بى اختیار مانند ابر بهار، اشک بریزد؟ (توجه داشته باشید «تفیض» در اینجا به معناى «فرو ریختن فراوان» است); آن چیزى جز غیرت دینى نیست.
در خطبه 27 نهج البلاغه نیز به یکى از مظاهر آن ـ که در بالاترین حدّ قرار دارد ـ اشاره شده است. حضرت مى فرماید: «اگر مسلمانى، به خاطر این حادثه (بسیار دردناک)(2) از شدّت تأسّف بمیرد، جاى سرزنش ندارد، بلکه به نظر من سزاوار است».
غیرت دینى عامل بسیار مهمّى براى دفاع از حریم قوانین اسلام و احیاى معروف و از میان بردن منکر است.
جالب این که در حدیثى از امام صادق (علیه السلام) آمده است که خداوند، دو فرشته را براى عذاب قومى مأمور کرد. هنگامى که آنها به سراغ این مأموریت خود رفتند، مردى به ظاهر نورانى را که آثار پارسایى و صلاح از او آشکار بود دیدند که در حال تضرّع و زارى به درگاه خدا است. یکى از آن دو، به دیگرى گفت: «این مرد دعا کننده را دیدى؟» دیگرى گفت: آرى، ولى من مأموریتم را انجام مى دهم» دومى گفت: من هیچ کارى نمى کنم، تا به پیشگاه خدا، پروردگارم بازگردم (و دستور جدیدى بگیرم) هنگامى که به پیشگاه خداوند عرضه داشت که «پروردگارا! من به آن شهر که رسیدم، یکى از بندگان تو را دیدم که در حال دعا و تضرّع است.» دستور آمد که برو و مأموریتت را انجام ده (و شهر را زیر و رو کنید); «فأِنَّ ذلِکَ رجُلٌ لَمْ یَتَغیَّرْ وَجْهُهُ غَضَباً لى قَطُّ»; (او مردى است که هرگز، چهره اش از خشم در راه من متغیّر و برافروخته نشده است و ذره اى غیرت دینى نداشته).

 


نوشته: m.r در: یک شنبه 16 بهمن 1390برچسب:,

|

 
راه نجات در قیامت پيوند ثابت

 

سؤال: امام علی (ع) چه چیزی را به عنوان راه نجات در قیامت معرفی می نماید؟

جواب: امام علی(ع) در خطبه بیست و یکم نهج البلاغه نخست، مردم را به مسأله معاد و دادگاه بزرگ عدل الهى متوجّه مى سازد و از این طریق، آنها را متوجّه مسؤولیت هاى بزرگى که در دوران خلافتش دارند، مى کند و از هر گونه نفاق و دورویى و کارشکنى و اختلاف، برحذر مى دارد و مى فرماید: پایان کار (رستاخیز، قیامت، بهشت و دوزخ) در برابر شما است و عوامل مرگ، پیوسته شما را به پیش مى راند; (فَإِنَّ الْغایَةَ أَمَامَکُمْ، وَ إِنَّ وَرَاءَکُمُ السّاعَةَ تَحْدُوکُمْ)(1).
با توجه به این که «تَحْدُوکُمْ» از ماده «حدو» به معناى «راندن شتران با آواز مخصوص» است، این نکته به ذهن مى رسد که گردش شب و روز و ماه و سال، گرچه انسان را به پایان زندگى نزدیک مى کند، امّا چون آمیخته با زر و زیورها و سرگرمى هاى دنیا است، غافل کننده است.
در واقع، در این جمله کوتاه که در آغاز این کلام آمده، هم سخن از قیامت کبرا است و هم سخن از قیامت صغرا. و توجه به این دو، شنونده را آماده پذیرش سخنى که بعد از آن آمده، مى کند.
حضرت، سپس این جمله کوتاه، ولى بسیار پرمعنا را بیان مى فرماید: «سبکبار شوید تا به قافله برسید; «تَخَفَّفُوا تَلْحَقُوا».
مهم ترین عامل بدبختى و شکست گروهى از انسان ها، همان چیزى است که در این چند جمله کوتاه به آن اشاره شده است; یعنى، سنگین کردن بار خویش از امورى که هرگز، در زندگى ساده دنیا، به آن نیازى نیست.
هنگامى که قافله اى به راه مى افتد و گروهى در آن شرکت دارند، با رسیدن به گردنه هاى صعب العبور، گرانباران وامى مانند و از آنجا که قافله، نمى تواند براى مدّت طولانى، به خاطر یک نفر یا چند نفر توقّف کند، او را رها کرده، خود مى روند. چنین کسى، طعمه خوبى براى دزدان و راهزنان یا گرگان بیابان است، ولى آنها که سبکبارند، در پیشاپیش قافله حرکت مى کنند و زودتر از دیگران به منزل مى رسند.
انسان ها، در زندگى این جهان، مسافرانى هستند که بار سفر بسته، به سوى سرمنزل مقصود (زندگى ابدى پس از مرگ) پیش مى روند. آنها که بار خود را از متاع دنیا سنگین کنند، در فراز و نشیب زندگى مى مانند و طعمه شیطان مى شوند، ولى پارسایان و زاهدان، سبکبال از تمام فراز و نشیب ها؛ به سرعت مى گذرند و به سعادت جاویدان مى رسند.
در خطبه 204ـ همان خطبه اى که بارها و بارها «حضرت على(علیه السلام)» براى اصحابش ایراد مى فرمود ـ نیز مى خوانیم: تَجَهَّزُوا ـ رَحِمَکُمُ اللهُ ـ فَقَدْ نُودِىَ فِیکُمْ بِالرَّحیلِ وَ أقِلُّوا العُرْجَةَ عَلَى الدُّنیا ... فَإِنَّ أَمامَکُمْ عَقَبَةً کَؤُوداً وَ مَنازِلَ مَخُوفَةً مَهُولَةً; خداى، شما را رحمت کند! آماده حرکت شوید که نداى رحیل و کوچ کردن، در میان شما داده شده است. علاقه به اقامتِ در دنیا را کم کنید... که گردنه هاى سخت و دشوار و منزلگاه هاى خوفناک در پیش دارید.
حضرت دستور بالا را با این جمله تکمیل مى فرماید: پیشینیان را براى رسیدن بازماندگان، نگه داشتند; «فَإِنَّما یُنْتَظَرُ بِأَوَّلِکُمْ آخِرُکُمْ».
این جمله، اشاره به این دارد که مجموعه جهان بشریّت، در حکم قافله واحدى است که گروهى در پیشاپیش آن در حرکت بوده اند و گروهى در وسط و گروهى در آخر این قافله اند و همه، یک مسیر را طى مى کنند و براى رستاخیز بزرگ به هم ملحق مى شوند.
بعضى از شارحان نهج البلاغه، داستانى را از سلمان فارسى نقل کرده اند که شاهد خوبى بر گفتار بالا است. فشرده آن چنین است:
هنگامى که سلمان فارسى به عنوان استاندار مداین انتخاب شد، بر چهارپایى که داشت سوار شد و به تنهایى به راه افتاد.
هنگامى که خبر آمدن او به مداین در میان اهل شهر منتشر شد، قشرهاى مختلف مردم، خود را براى استقبال از وى آماده کردند.(2)
مردم بر در دروازه شهر در انتظار بودند. پیرمردى را دیدند که بر چارپایش سوار است و تنها به شهر مى آید. سؤال کردند: «اى پیرمرد! در راه، امیر ما را ندیدى؟» پرسید: «امیر شما کیست؟» گفتند: «امیر ما، سلمان فارسى، همان یار رسول خدا (ص) است».
گفت: «من امیر را نمى شناسم، ولى سلمان منم.»
همه، به احترام او، پیاده شدند و مرکب هاى خوب را پیش آوردند و از او تقاضا کردند که بر یکى از آنها سوار شود.
او گفت: «چهارپاى خودم، براى من، از همه اینها بهتر است.»
به این ترتیب، همه به راه افتادند.
هنگامى که وارد شهر شدند، گفتند: «باید در قصرِ استاندارى، اِجلال نزول فرمایید.» سلمان گفت: «من به شما گفتم که امیر نیستم تا در دارالإماره منزل گزینم!»
او دکانى را در بازار انتخاب و از صاحب آن اجاره کرد و همان جا را مرکز حکومت و قضاوت خود قرار داد.
وى تنها چیزى که با خود داشت، زیراندازى کوچک براى نشستن و ظرفى براى وضو گرفتن و عصایى براى راه رفتن بود.
در آن ایام که سلمان در آنجا حکومت مى کرد، سیل شدیدى آمد و بخش عظیمى از شهر را فرا گرفت. فریاد مردم از هر سو بلند شد. گروهى فریاد مى زدند: «فرزندان ما چه شد؟ بر سر خانواده ما چه آمد؟ اموال ما به چه سرنوشتى گرفتار شد؟» سلمان زیرانداز خود را بر دوش گرفت و ظرف آب و عصاى خود را برداشت و بر یک بلندى قرار گرفت و فرمود: «هکَذا یَنْجُو الْمُخَفَّفُونَ یَوْمَ الْقیامَةِ»; این گونه، سبکباران، در روز قیامت، اهل نجات مى شوند.(3)
بى شک، سلمان ـ که در جنگ احزاب، براى نجات لشکر اسلام، آن تدبیر ویژه را پیشنهاد کرد ـ کسى نبود که از حال مردم در آن شرایط غافل شود. هدف او از این کار، این بوده است که با روح تجمل پرستى ایرانیان آن روز در پایتخت بزرگ ساسانى مداین، به ستیز برخیزد و به آنها که غرقِ آن زندگى بسیار پرزرق و برق و اسراف کارانه بودند، هشدار دهد و عواقب شوم این گونه زندگانى را نشان دهد.
این، همان است که مولا على(علیه السلام) در خطبه بالا، در جمله کوتاهى که دو کلمه بیش نیست، ولى یک دنیا معنا دارد، بیان فرموده است: «تَخَفَّفُوا تَلْحَقُوا»; سبکبار شوید تا به منزل برسید!(4)

 


نوشته: m.r در: یک شنبه 16 بهمن 1390برچسب:,

|

 
دوری از دنیا طلبی در سخنان امام علی(ع) پيوند ثابت

 

سؤال: امام علی(ع) چگونه مردم را به دوری از دنیا طلبی دعوت می فرمایند؟

جواب: امام علی(ع) در خطبه32 نهج البلاغه مردم را به زهد در دنیا که سرچشمه اصلى و کلید حقیقى سعادت انسان است ـ دعوت مى کند و در واقع بر این امر تأکید مى نهد که تمام بدبختى هایى که دامان انسان ها را گرفته و مى گیرد، از دنیاپرستى و دلبسستگى بى حساب به دنیا حاصل مى شود.
حضرت در جمله نخست مى فرماید: «باید دنیا در چشم شما کم ارزش تر از تفاله برگ هایى باشد که با آن دباغى مى کنند (که بسیار بدبو و متعفّن و بى ارزش است). یا بى ارزش تر از بقایاى قیچى شده پشم حیوانات باشد (که بر زمین مى ریزد و کسى به آن اعتنایى ندارد)»; (فَلْتَکُنِ الدُّنْیَا فی أَعْیُنِکُمْ أَصْغَرَ مِنْ حُثَالَةِ(1) الْقَرَظِ وَ قُرَاضَةِ(2) الْجَلَمِ).(3)
در تشبیه نخست، نفرت انگیز بودن و در تشبیه دوم، بى ارزش بودن نهفته شده است. از سوى دیگر، در دومین جمله به زود گذر بودن دنیا و مواهب دنیا اشاره کرده مى فرماید: «از کسانى که پیش از شما مى زیسته اند پند گیرید، قبل از آن که آیندگان از شما پند گیرند»! (وَ اتَّعِظُوا بِمَنْ کَانَ قَبْلَکُمْ قَبْلَ أَنْ یَتَّعِظَ بِکُمْ مَنْ بَعْدَکُمْ).
آنها جمع کردند و اندوختند و گذاشتند و رفتند. قصرهاى ویران شده آنها و ملک به تاراج رفته و تخت سرنگون شده و قدرت بر باد رفته آنان که بقایایش در گوشه و کنار جهان در برابر چشمان شما است، درس عبرت است و اگر از این درس بهره لازم را نگیرید همین سرنوشت دامان شما را مى گیرد و زندگى شما درس عبرتى براى آنان مى گردد.
قرآن مجید بارها و بارها مردم را به عبرت گرفتن از سرنوشت پیشینیان دعوت فرموده، و آن را یکى از بهترین درس هاى بیدار کننده براى مردم هر عصر و هر زمان به شمار مى آورد. درباره فرعون و فرعونیان تعبیرات تکان دهنده اى دارد که آنها را براى بیدار شدن بنى اسرئیل بیان مى کند، مى فرماید:
«کَمْ تَرَکُوْا مِنْ جَنّات وَ عُیُون وَ زُرُوع وَ مَقام کَریم وَ نَعْمَة کانُوا فیها فاکِهینَ کَذالِکَ وَ أَوْرَثْناها قَوْماً آخَرینَ فَما بَکَتْ عَلَیْهِمُ السَّماءُ وَ الاَْرْضُ وَ ما کانُوا مُنْظَرینَ»(4); (چه بسیار باغ ها و چشمه ها که از خود به جاى گذاشتند و زراعت ها و قصرهاى زیبا و گران قیمت و نعمت هاى فراوان دیگرى که در آن غرق بودند. آرى این گونه بود ماجراى آنان و ما اینها را میراث براى اقوام دیگرى ساختیم، نه آسمان بر آنان گریست و نه زمین (و نه اهل زمین و آسمان) و نه (به هنگام رسیدن لحظه سرنوشت) به آنها مهلتى داده شد. ولى با نهایت تأسف، بنى اسرائیل هم از این درس هاى بزرگ عبرتى نگرفتند و سرنوشت آنان درس دیگرى براى اقوام دیگر شد.)
حضرت در سومین جمله از بى وفایى دنیا سخن مى گوید و مى فرماید: «این دنیاى پست و نکوهیده را رها کنید! زیرا کسانى را که از شما شیفته تر نسبت به آن بودند، رها ساخت و به عاشقان و دلدادگان و دلبستگان خود کم ترین وفایى نکرد و حرمت آنها را نگاه نداشت»; (وَ ارْفُضُوهَا ذَمِیمَةً، فَإِنَّهَا قَد رَفَضَتْ مَنْ کَانَ أَشْغَفَ(5) بِهَا مِنْکُمْ).
به این ترتیب، این معلّم بزرگ اخلاق و انسانیت در این سه جمله از بى ارزش بودن و ناپایدارى و بى وفایى دنیا سخن گفته و موقعیّت آن را به خوبى روشن ساخته است.
در حدیثى آمده که پیغمبر اکرم (صلى الله علیه وآله وسلم) از کنار لاشه حیوان گندیده اى که در یک طرف جاده افتاده بود گذشت و اشاره اى به آن کرد و فرمود:
«اَتَرَونَ هذِهِ هُنْیَةٌ عَلى أَهْلِها؟ فَوَاللهِ! الدُّنْیا أَهْوَنُ عَلَى اللهِ مِنْ هذِهِ عَلى أَهْلِها»; (آیا مى بینید که این لاشه چقدر نزد صاحبانش بى ارزش است؟ به خدا سوگند! که دنیا نزد خداوند از بى ارزشى این نزد دنیاگرایان بى ارزش تر است).
حضرت سپس در ادامه این حدیث به چند نکته مهم اشاره فرمود و چنین گفت:
«اَلدُّنیا دارُ مَنْ لا دارَ لَهُ وَ مالُ مَنْ لامالَ لَهُ وَ لَها یَجْمَعُ مَنْ لاعَقْلَ لَهُ وَ شَهَواتَها یَطْلُبُ مَنْ لا فَهْمَ لَهُ وَ عَلَیْها یُعادِى مَنْ لاعِلْمَ لَهُ وَ عَلَیْها یَحْسُدُ مَنْ لافِقْهَ لَهُ وَ لَها یَسْعى مَنْ لایَقینَ لَهُ»; (دنیا خانه کسى است که (در واقع) خانه اى ندارد و مال کسى است که مالى ندارد. تنها کسانى که عقل ندارند، به جمع آورى دنیا مى پردازند و آنها که شعورى ندارند، به شهوترانى در آن رو مى آورند و تنها کسانى که آگاهى ندارند به خاطر دنیا به ستیز برمى خیزند و فقط کسانى که فهم ندارند به خاطر آن به دیگران حسد می ورزند و کسانى که ایمان و یقین کافى ندارند، پیوسته براى آن تلاش مى کنند).(6)
در حدیث دیگرى آمده است که حضرت مسیح در حال مکاشفه دنیا را به صورت پیرزن بى دندانى دید که بر او از هر گونه زینتى وجود داشت، پرسید: «تاکنون چند همسر اختیار کرده اى؟» گفت: «از شماره خارج است.» حضرت مسیح پرسید: همه آنها مردند یا تو را طلاق دادند؟ گفت: «نه همه را کشتم».
حضرت عیسى فرمود: «بدا به حال همسران باقیمانده ات! چگونه از همسران پیشین تو درس عبرت نمى گیرند!»(7)
بدیهى است که منظور از دنیا ، همان مواهب مادّى است که در مسیر خودکامگى و عصیان و طغیان و ظلم و بیدادگرى و هوسرانى و بى بند و بارى به کار گرفته مى شود، نه آن مال و ثروت و مقامى که ابزارى است براى وصول به اهداف معنوى و اسبابى است براى اطاعت و بندگى خدا.
چیست دنیا؟ از خدا غافل شدن *** نى طلا و نقره و فرزند و زن

 


نوشته: m.r در: یک شنبه 16 بهمن 1390برچسب:,

|

 
دنیا پرستی در سخنان امام علی(ع) پيوند ثابت

 

سؤال: از دیدگاه امام علی (ع) دنیاپرستان از چه شگردهائی استفاده می کنند؟

جواب: امام علی(ع) در خطبه32 نهج البلاغه مى فرماید: «و مردم "دنیا طلبان"چهار گروه اند»; (فَالنَّاسُ عَلَى أَرْبَعَةِ أَصْنَاف). «گروهى از آنها کسانى هستند که اگر دست به فساد نمى زنند به خاطر این است که روحشان ناتوان و شمشیرشان کند و مالشان اندک است»; (مِنْهُمْ مَنْ لاَیَمْنَعُهُ الْفَسَادَ فی الاَْرْضِ إِلاَّ مَهَانَةُ نَفْسِهِ، وَ کَلاَلَةُ(1) حَدِّهِ، وَ نَضِیضُ(2) وَفْرِهِ).
به تعبیر معروف، آنها آب پیدا نمى کنند وگرنه در صحنه فساد، شناگران ماهرى هستند.
حضرت سپس به شرح صفات گروه دوم و اهداف و پایان کارشان مى پردازد و مى فرماید:
«گروه دیگر آنانند که شمشیر کشیده و فساد و شرارت خویش را آشکار ساخته و لشکر سواره و پیاده خود را (براى این منظور) گردآورى کرده اند». (وَ مِنْهُمْ الْمُصْلِتُ(3) لِسَیْفِهِ وَ الْمُعْلِنُ بِشَرِّهِ وَ الْمُجْلِبُ بِخَیْلِهِ وَ رَجْلِهِ).
«آنها باطن خود را براى ظلم و فساد آماده ساخته و دین خود را تباه کرده اند»; (قَدْ أَشْرَطَ(4) نَفْسَهُ، وَ أَوْبَقَ(5) دِیْنَهُ).
امّا هدفشان چیست؟ هدف آنها همان است که امام (علیه السلام) به آن اشاره می فرماید:
«هدفشان آن است که: چیزى از متاع دنیا را به چنگ آورند یا براى خود فرماندهى بر گروهى را فراهم سازند یا بر منبرى صعود کنند و لباس پیشوایى مردم را بر تن کنند و براى آنان خطبه هاى دروغین بخوانند»; (لِحُطَام(6) یَنْتَهِزُهُ(7)، أَوْ مِقْنَب(8) یَقُودُهُ، أَوْ مِنْبَر یَفْرَعُهُ).(9)
سپس امام (علیه السلام) به نتیجه کار آنها اشاره فرموده مى گوید:
«چه بد تجارتى است که تو (اى انسان فاسد و طغیانگر) براى خود فراهم ساخته اى؛ دنیا را بهاى خویشتن مى بینى و آن را با پاداش هایى که نزد خدا است (و پروردگارت به تو وعده داده است) معاوضه مى کنى»!; (وَ لَبِئْسَ الْمَتْجَرُ أَنْ تَرَى الدُّنْیَا لِنَفْسِکَ ثَمَناً، وَ مِمَّا لَکَ عِنْدَاللهِ عِوَضاً).
این در حالى است که سرمایه هاى وجودى انسان، آن قدر گرانقدر و گرانبها است که اگر به چیزى جز رضاى خدا و بهشت جاویدان بفروشد، به یقین زیان کرده است، همان گونه در یکى از کلمات قصار آن حضرت مى خوانیم: «اِنَّهُ لَیْسَ لاَِنْفُسِکُمْ ثَمَنٌ إِلاَّ الْجَنَّةَ فَلاتَبیعُوها إِلاَّ بِها»; (به یقین براى جان شما بهایى جز بهشت نیست، به کمتر از آنش نفروشید).(10)
حضرت سپس به سراغ گروه سوم ـ که همان صاحبانِ تزویرند ـ مى رود و آنها را با اوصافى دقیق و حساب شده، مشخص مى کند و مى فرماید:
«گروه دیگرى از مردم کسانى هستند که دنیا را با کارهاى آخرت طلب مى کنند نه این که آخرت را با عمل دنیا طلب کنند»; (وَ مِنْهُمْ مَنْ یَطْلُبُ الدُّنْیَا بِعَمَلِ الاْخِرَةِ، وَ لاَیَطْلُبُ الاْخِرَةَ بِعَمَلِ الدُّنْیَا).
در واقع هدف آنها همان هدف گروه دوم است، با این تفاوت که آنها حطام دنیا را با زور و ظلم به چنگ مى آورند و اینها، با تزویر و ریاکارى و فریب و خودنمایى.
حضرت سپس به تشریح حالات آنها پرداخته و در پنج جمله آنها را به روشنى معرّفى کرده، مى فرماید: «خود را متواضع جلوه مى دهند: گامها را کوتاه برمى دارند (خود را باوقار معرّفى مى کند) و دامن خود را (ظاهراً از آلودگى به دنیا) جمع مى کنند و خویشتن را به زیور امانت داران مى آرایند. (و در یک جمله) پوشش خدایى را وسیله معصیت قرار مى دهند»;
(قَدْ طَامَنَ(11) مِنْ شَخْصِهِ، وَ قَارَبَ مِنْ خَطْوِهِ، وَ شَمَّرَ(12) مِنْ ثَوْبِهِ، وَ زَخْرَفَ مِنْ نَفْسِهِ لِلاَْمَانَةِ، وَ اتَّخَذَ سِتْرَ اللهِ ذَرِیعَةً إِلَى الْمَعْصِیَةِ).
آرى، ظاهرى متواضع و آرام و باوقار و بى اعتنا به دنیا و آنچه در دنیا است دارد و خود را به شعار صالحان آراسته است و از ستّارالعیوب بودن خداوند سوء استفاده مى کند و در طریق عصیان و نافرمانیش گام برمى دارد.
در ادامه این بحث امام به سراغ گروه چهارم ـ که همان «پارسایان دروغین و زاهدان ریایى» هستند ـ مى رود و مى فرماید:
«گروه دیگر، کسانى هستند که حقارت و ناتوانى و نداشتن وسیله کافى، آنان را از رسیدن به جاه و مقام بازداشته و دستشان را از همه جا کوتاه کرده است (در حالى که از دیگر فاسدان و مفسدان چیزى کم ندارند، ولى هرگز به این ناتوانى و ضعف درونى اعتراف نمى کنند، بلکه) خود را به زیور قناعت آراسته و به لباس زاهدان در آمده اند، در حالى که در هیچ زمان نه به هنگام شب و نه روز در سلک پارسایان راستین نبوده اند»;
(وَ مِنْهُمْ مَنْ أَقْعَدَهُ عَنْ طَلَبِ الْمُلْکِ ضُؤُولَةُ(13) نَفْسِهِ، وَ انقِطاعُ سَبَبِهِ فَقَصَرَتْهُ الْحالُ عَلَى حالِهِ، فَتَحَلَّى بِاسْمِ الْقَنَاعَةِ، وَ تَزَیَّنَ بِلِبَاسِ أَهْلِ الزَّهَادَةِ، وَلَیْسَ مِنْ ذلِکَ فى مَرَاح(14) وَلاَ مَغْدًى).(15)
و به تعبیر دیگر، آنها افراد بى کفایت و ضعیفى هستند که بر ناتوانى و بى کفایتى خود پرده زهد و قناعت مى افکنند و نقطه ضعف خود را به صورت نقطه قوّت نشان مى دهند، در حالى که بویى از پارسایى و قناعت نبرده و در باطن، دنیاپرستانى شکست خورده اند.
این چهار گروه از نظر تباهى درون و فساد عقیده و دلبستگى به دنیا و جاه و مقام، مشترکند. و اختلاف آنها در دامها و در فراهم بودن اسباب و مقدمات نیل به این مقصود است.
به تعبیرى دیگر، این چهار گروه را به دو دسته مى توان تقسیم کرد: یک دسته به مقاصد نامشروعشان مى رسند، با این تفاوت که جمعى با زور و گروهى با تزویر و ریاکارى.
ولى دسته دوم به مقصودشان از زخارف دنیا نائل نمى شوند، با این تفاوت که گروهى، این ناکامى را در چهره زهد و قناعت نشان مى دهند و دسته اى دیگر اقدامى در این زمینه ندارند.
اگر تاریخ را بدقّت بررسى کنیم مى بینیم که در هر عصر و زمانى این چهار گروه بوده و هستند، هر چند با پیشرفت جامعه بشرى شگردهاى آنها پیچیده تر و دامها فریبنده تر و نقشه هایشان مرموزتر مى شود.
با نهایت تأسّف جوامع اسلامى امروز نیز از این حکم مستثنا نیستند و در آتش تباهى این چهار گروه مى سوزند و ناآگاهان در دامهایشان دست و پا مى زنند و فریاد مى کشند(16)

 


نوشته: m.r در: یک شنبه 16 بهمن 1390برچسب:,

|

 
آرشيو مطالب پيشين:
 

No Image
No Image No Image No Image
 
 
 

درباره ما


    به وبلاگ من خوش آمدید

لينك دوستان

< Html />

    ورود اعضا:

    نام :
    وب :
    پیام :
    2+2=:
    (Refresh)

    خبرنامه وب سایت:





    آمار وب سایت:
     

    بازدید امروز : 3
    بازدید دیروز : 0
    بازدید هفته : 40
    بازدید ماه : 457
    بازدید کل : 160598
    تعداد مطالب : 121
    تعداد نظرات : 15
    تعداد آنلاین : 1

توضيحات

No Image No Image