نهج البلاغه
 
No Image
نهج البلاغه پيوند ثابت

سؤال: حقوق متقابل امام و امت چیست؟

جواب: حکومت پیوندى است در میان امام و امّت، همانند پیوند سر با بدن که بدون همکارى نزدیک و هماهنگى کامل، هرگز سامان نمى یابد.
به تعبیر دیگر حاکمان الهى در عین این که نمایندگان خدا در میان امّت ها هستند، نمایندگان مردم براى تأمین مصالح آنها نیز مى باشند و به همین دلیل سنگین ترین حقوق را امام بر امّت و امّت بر امام دارد.
در روایات بحث هاى گسترده اى در زمینه این حقوق متقابل دیده مى شود که از دقّت و اهتمام اسلام به این امر مهم خبر مى دهد. مرحوم کلینى در جلد اوّل اصول کافى، بابى در همین زمینه دارد و در نخستین حدیث آن باب از ابوحمزه نقل مى کند که از امام باقر (علیه السلام) پرسیدم:
«مَا حَقُّ الاِْمَامِ عَلَى النّاسِ»; (حقّ امام بر مردم چیست؟)
فرمود: «حَقُّهُ عَلَیْهِمْ أنْ یَسْمَعُوا لَهُ وَ یُطیْعُوهُ»; (حقّ امام بر مردم این است که به سخنانش گوش فرادهند و فرمانش را اطاعت کنند).
سپس مى گوید: پرسیدم: «مَا حَقُّهُمْ عَلَیْهِ». (حق مردم بر امام چیست؟)
فرمود: «یُقَسِّمُ بَیْنَهُمْ بِالسَّویَّةِ وَ یَعْدِلُ فِى الرَّعیَّةِ»; (همه چیز را در میان آنها مساوى تقسیم کند (و تبعیض در میان مردم قائل نشود) و عدالت را در میان آنها رعایت کند.)
بعید نیست که جمله نخست اشاره به مسائل اقتصادى باشد و دومى به مسائل اجتماعى و سیاسى نظر داشته باشد.
در پایان آن حدیث حضرت فرمود: «فَاِذا کَانَ ذالِکَ فِى النّاسِ فَلایُبالِى مِنْ أَخْذِ هَاهُنَا وَ هَاهُنا»; (هرگاه این امر در میان مردم حاکم باشد تفاوتى نمى کند که حقوقشان را از اینجا بگیرند یا از آنجا).(1)
اشاره به این که به هر حال مردم به حق خود مى رسند، خواه مصداق آن اینجا باشد یا جاى دیگر.
مرحوم محقّق مجلسى در مرآة العقول، در تفسیر این جمله نقل مى کند که گفته شده: «منظور این است که وقتى حقّى از دو طرف انجام گیرد هر کس هر کجا برود و هر کار کند، مشکلى براى او ایجاد نمى شود و یا هر کس هر مذهبى داشته باشد فرقى نمى کند.(2)
زندگى امیرمؤمنان و تاریخ پرافتخار او سرمشق بسیار مهم و پرارزشى براى مسأله حکومت اسلامى است. او در امر عدالت بحدّى سخت گیر بود که تمام وجود خویش و موقعیت خود را فداى آن کرد.
ابن ابى الحدید در ذیل خطبه 34 نهج البلاغه از یکى از مورّخان، به نام فضیل بن جعد نقل مى کند که مهم ترین عامل جدایى گروهى از عرب از امیرمؤمنان على (علیه السلام) مسائل مالى بود، چرا که آن حضرت شُرَفا و شخصیت هاى معروف را بر دیگران برترى نمى داد و نژاد عرب را بر غیر عرب مقدّم نمى شمرد و با رؤسا و اُمراى قبایل سازش هاى پنهانى ـ آن گونه که معمول پادشاهان است ـ نداشت و هیچ کس را به سوى شخص خود فرا نمى خواند، در حالى که معاویه دقیقاً برخلاف او بود. به همین دلیل دنیاپرستان على (علیه السلام) را رها کرده و به معاویه پیوستند.
او سپس اضافه مى کند که على (علیه السلام) از یارى نکردن اصحابش و فرار بعضى به سوى معاویه، با مالک اشتر سخن گفت و گله کرد.
مالک عرض کرد: «اى امیرمؤمنان! آن روز که ما با اهل بصره به کمک مردم بصره و اهل کوفه پیکار کردیم، مردم متحد بودند، ولى امروز اختلاف پیدا کرده و اراده آنها ضعیف و نفرات آنها کم شده است و تو نیز مى خواهى با عدالت با آنها رفتار کنى و حق را به حقدار برسانى و اگر افراد عادى در برابر سرشناسان مظلوم واقع شدند، حقّ آنها را از ظالمان بگیرى و افراد صاحب نفوذ و شُرفا در نظر تو با افراد عادى تفاوتى ندارند. فریاد گروهى از اصحابت از اجراى حق درباره آنها بلند شده و از عدالت تو اندوهگین گشته اند. از طرفى مشاهده مى کنند که معاویه به ثروتمندان و صاحبان نفوذ چه خدمتى مى کند! دلهاى آنها متوجه دنیا شده و کمتر کسى پیدا مى شود که اهل دنیا نباشد. اکثر آنها از حق کناره مى گیرند و خریدار باطل هستند و دنیا را بر آخرت ترجیح مى دهند، اگر اموال را در اختیار دنیاپرستانِ با نفوذ قرار دهى گردن ها به سوى تو کشیده مى شود و خیرخواه تو مى شوند و به تو عشق مى ورزند...»
على (علیه السلام) (در پاسخ اشتر) فرمود: امّا این که گفتى که ما با عدالت رفتار مى کنیم، این چیزى جز پیروى فرمانِ خدا نیست که مى فرماید: «مَنْ عَمِلَ صالِحَاً فَلِنَفْسِهِ وَ مَنْ أَساءَ فَعَلَیْها وَ ما رَبُّکَ بِظَلاَّم لِلْعَبیدِ»; (هر کس عمل صالحى را انجام دهد، سودش براى خود او است و هر کس بدى کند، به خویشتن بدى کرده است، پروردگارت هرگز به بندگان ستم نمى کند).(3)
و من از این که در آنچه گفتى (اجراى حق و عدالت) کوتاهى کرده باشم، بیشتر مى ترسم (از آنچه مرا به سوى آن دعوت مى کنى).
و امّا این که گفتى حق بر آنها سنگین است و به همین جهت از ما جدا شده اند (عیبى بر ما نیست) خدا مى داند که آنها به خاطر جور و ستم جدا نشدند و بعد از جدایى از ما به عدالت پناه نبردند، تنها به سراغ دنیاى ناپایدار رفتند و روز قیامت از آنها سؤال مى شود.
و امّا این که گفتى من بى حساب اموال بیت المال را بذل کنم، و به آن گروه از مردانى که اشاره کردى بخشش مخصوصى داشته باشم، این کار براى من ممکن نیست. من به هیچ کس بیش از حقّش نمى توانم بدهم (و جدا شدن این گروه از ما لطمه اى به ما وارد نمى کند); چرا که خداوند بحق مى فرماید: «کَمْ مِنْ فِئَة قَلیلَة غَلَبَتْ فِئَةً کَثیرَةً بِأِذْنِ اللهِ وَ اللهُ مَعَ الصّابِرینْ»;(4) (چه بسیار گروههاى کوچکى که به فرمان خدا بر گروههائى عظیم پیروز شدند و خداوند با صابران و (استقامت کنندگان) است).



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:






نوشته: m.r در: شنبه 15 بهمن 1390برچسب:,

|

 
آرشيو مطالب پيشين:
 

No Image
No Image No Image No Image
 
 
 

درباره ما


    به وبلاگ من خوش آمدید

لينك دوستان

< Html />

    ورود اعضا:

    نام :
    وب :
    پیام :
    2+2=:
    (Refresh)

    خبرنامه وب سایت:





    آمار وب سایت:
     

    بازدید امروز : 7
    بازدید دیروز : 0
    بازدید هفته : 7
    بازدید ماه : 462
    بازدید کل : 160603
    تعداد مطالب : 121
    تعداد نظرات : 15
    تعداد آنلاین : 1

توضيحات

No Image No Image